از نظر علمای اخلاق، غیبت نوعی بیماری روحی و روانی است. کسی که غیبت می کند یا دوست دارد غیبت بشنود، مریض است. ابتدا باید این بیماری را شناخت و مصادیق مختلف آن و راه های نفوذ و آثار و عوارضی که این بیماری بر روح می گذارد، نیز آثاری که بر سرنوشت مادی، معنوی، دنیوی و اخروی دارد، شناخته شود. سپس ریشه ها و عواملی که باعث بروز غیبت یا تقویت آن می شود، مورد بررسی قرار گیرد.
برای روشن شدن مطلب قصه زیر را با دقت و تامل مرور بفرمایید.
روزی مردی به دنبال سقراط فیلسوف می رود و به او می گوید:
سقراط گوش کن. من باید برایت بگویم دوستت چگونه رفتار کرد!
سقراط پاسخ می دهد: فوراً حرفت را قطع می کنم. آیا حرفی را که میخواهی به من بگویی از سه صافی گذرانده ای؟
و چون مرد او را با ابهام نگاه می کرد، اضافه کرد:
بله، قبل از سخن گفتن، بایستی همیشه آن چه را می خواهیم بگوییم از سه صافی بگذرانیم.
آیا تو دیده ای که آنچه تو باید به من بگویی، کاملاً صحیح است؟
نه من آن را از کسی شنیده ام و...
باشد! ولی گمان می کنم که حداقل آن را از صافی دوم که خوبی می باشد، گذرانده ای. آن چیزی را که میخواهی برای من تعریف کنی، چیز خوبی است؟
مرد اول تامل می کند و سپس پاسخ میدهد:
نه، متاسفانه، چیز خوبی نیست، بلکه بر عکس....
فیلسوف میگوید: حالا برویم سراغ صافی سوم.آیا چیزی که می خواهی برای من تعریف کنی برای من مفید خواهد بود؟
مفید؟ نه دقیقا....
سقراط می گوید: پس راجع به آن دیگر حرفی نزنیم! اگر آن چیزی که می خواهی به من بگویی، نه حقیقت دارد، نه خوب است و نه مفید، ترجیح می دهم آن را ندانم و حتی به تو توصیه می کنم آن را فراموش کنی.
برخی افراد بدگو، علاوه بر داشتن حقارت، استرس بالایی دارند و مبتلا به وسواس فکری هستند. حتماً دیدهاید کسانی را که به غیبت کردن و بدگویی دیگران مشهورند.
تذکر دادن دیگران هم، آنها را از کارشان باز نمیدارد و آنها با توجیههای مختلف به کارشان ادامه میدهند. گاهی خود این افراد هم به این ضعفشان معترفند، اما میگویند: "نمیتوانند" این عادت بد را ترک کنند. این "نتوانستن" و ضعف در برابر بدگویی کردن، از وجود یک مشکل در شخصیت آنها حکایت میکند. مشکلی که شاید بزرگ باشد اما درمانش همیشه ممکن است.
افرادی که عادت به غیبت کردن دارند و مرتب از دیگران بدگویی میکنند در علم روانشناسی خصوصیات شخصیتی خاصی دارند. تمام افرادی که از احساس حقارت درونی رنج میبرند، سعی میکنند احساس خودشان را به دیگران نسبت دهند و آن را فرافکنی کنند. آنها دیگران را تخریب میکنند تا با این موازنه منفی حال خودشان را بهبود ببخشند و احساس حقارت خود را التیام دهند. آنها دیگران را هم پایین میآورند و تحقیر میکنند تا با برجسته کردن معایب و ضعفهای معمولی آدمها که در همه وجود دارد و طبیعی است، آنها را خوار و خفیف کنند. افرادی که زیاد غیبت میکنند و به این کار عادت دارند، علاوه بر احساس حقارت به شدت دچار اضطراب هستند. وقتی این اضطراب شدت پیدا میکند، این افراد مبتلا به یک سری اجبارهایی میشوند و برخی اعمال اجباری را انجام میدهند. این اعمال اجباری که همان «اعمال وسواسی» است و به طور وسواسگونه عمل میکند و خودش را در حوزههای مختلفی نشان میدهد.
باور اکثر مردم این است که اعمال وسواسی به وسواس در تمیزی و مثلا آبکشی محدود میشود، اما این طور نیست. ما وسواسهای مختلفی داریم که در حوزههای مختلف عملکرد بروز پیدا میکند. مثل وسواس در کنترل کردن، وسواس در انجام مناسک، مراسم و وسواسهای فکری که منجر به شروع افکار منفی و آزاردهندهای میشود. این افکار میتواند خودش را در اشکال مختلفی، مثلاً در قالب گفتوگوهای طولانی نشان دهد. پس یکی از علائم وسواس همین پرگویی و پرحرفی است. این عمل یک کار اجباری و وسواسگونه است. بنابراین برخی افراد بدگو، علاوه بر داشتن حقارت، استرس بالایی دارند و مبتلا به وسواس فکری هستند. آنها دائماً در مورد دیگران افکار منفی دارند و از آنها بدگویی میکنند. این وسواس فکری آنان را وادار میکند در قالب گفتوگوهای طولانی، در مورد دیگران بدگویی و به اصطلاح غیبت آنها کنند. این افراد مبتلا به اجبار در بدگویی از دیگران هستند و غیبت کردن در آنها تبدیل به یک عمل وسواسگونه میشود. بدگوییهایی که ریشهاش در حقارت و اضطراب بالای این افراد است.
انجام عمل غیبت که در این افراد به صورت اجباری بروز پیدا میکند موقتا باعث آرامش فرد میشود. اما رفتهرفته سطح اضطراب او دوباره افزایش پیدا میکند و نیاز به تخلیه افکار منفی و وسواس گونه مجدداً بروز پیدا میکند.
جالب است که انجام عمل اجباری بدگویی از دیگران در افرادی که مبتلا به این نوع وسواس فکری هستند، معمولاً احساس عذاب وجدان را هم به همراه میآورد، ولی آنها خودشان را مجبور میدانند به کارشان ادامه دهند! شخص وسواسی به مرحلهای میرسد که میگوید: دست خودم نیست.
غیبتکردنهای دائمی این افراد شخصیت آنها را در ذهن دیگران تخریب میکند و آنها را از این میترساند که این فرد یک روز پشت سرشان بدگویی و شخصیت آنها را نزد دیگران خراب کند. این را باید بهخاطر داشت که فرد با غیبت کردن، خودش را در نزد دیگران کوچک و خوار میکند، چون نشان میدهد او نمیتواند خوبیهای بسیار زیاد دیگران را ببیند و بدیهای کمی که در وجود آنها هست را بزرگ میکند و به دیگران میگوید. آدمی که همیشه بدیهای دیگران را میبیند و خوبیهایشان را فراموش میکند و بدیها را نزد دیگران بازگو میکند، در نزد شنوندهها فرد حقیر و ضعیفی است. این حقارت باعث میشود فردی که بدگویی میکند توسط دیگران بایکوت شود و همیشه این ترس را در دیگران ایجاد میکند که ممکن است روزی آنها هم قربانی بدگوییهای او شوند.
این حقارتها را میشود با مراجعه به یک مشاور یا روانشناس درمان کرد و فرد را از طریق ایجاد نگرشهای جدید در زندگی و شناسایی نقاط قوت به خودش امیدوار کرد. این امیدواری باعث میشود که او با خودش به صلح و آشتی برسد و به انسجام شخصیتی دست پیدا کند و دست از بدگویی از دیگران بردارد. چنین فردی دیگر تنها نمیماند و میتواند ارتباطاتش را با دیگران حفظ کند و این برای همه لازم است. وقتی رفتار انسان برای دیگران آزاردهنده باشد باعث میشود تنها بماند و همین تنها ماندن موجب افسردگی و افت عملکردش میشود و به او آسیب میرساند. بنابراین لازم است هر فردی که مبتلا به یکی از رفتارهای آسیبزننده اجتماعی مثل غیبت، تهمت، حسادت و... است که موجب آسیبرساندن به رابطهاش با دیگران میشود، در پی درمان این رفتارها باشد و سعی کند آنها را رفع کند.
غیبت یکی از بزرگترین عیوب اخلاقی است که در اخلاق اسلامی هم از آن بسیار صحبت شده و مسلمانان از غیبت کردن به شدت نهی شدهاند. شاید هیچ عملی در اسلام به اندازه غیبت بد و ناروا دانسته نشده باشد. دلیلش هم روشن است. غیبتکردن دوستیها را تبدیل به دشمنی میکند و باعث میشود حسن ظن و خوشگمانی جایش را به بدگمانی بدهد. این بدگمانی وحدت و دوستی را از بین میبرد و باعث ایجاد تفرقه میشود که از آسیبهای بزرگ جامعه است.
اگر کسی از عیوب خود آگاه شود، هرگز در صدد عیب جویی دیگران بر نمی آید. انسانی که خود را سراپا عیب و نقص می بیند، شرم دارد از این که دیگران را به خاطر همان عیوب سرزنش کند.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «بدترین مردم کسی است که عیبهای مردم را دنبال کند و عیب خود را نبیند».