Javad samadi rendi
Javad samadi rendi
خواندن ۴ دقیقه·۱۹ روز پیش

زمان آن است که به استقبال پیچیدگی برویم ، استارتاپ بازی کافی است



چند سال گذشته را من در مورد "اثر اقتصاد مشارکتی (Sharing Economy) بر کاهش فقر و نابرابری در ایران" تحقیق می‌کردم. فرض من این بود که این نوع پلتفرم‌ها (مثل اسنپ و تپسی و جاباما... که تمرکز آن‌ها بر تسهیم منابع و خدمات است) می‌توانند باعث کاهش فقر و نابرابری در کشور شوند.

خیلی هم فرض بی‌راهی نبود، چرا که به نظر می‌رسید کارکرد این پلتفرم‌ها با اصول و اهداف ICT for Development تناظر دارد و راهکاری برای عملی‌سازی سیاست‌های مورد تأکید آن است: دسترس‌پذیر نمودن فناوری و استفاده از آن جهت افزایش دسترسی به خدمات پایه (مانند دسترسی مالی، دسترسی به آموزش، دسترسی به خدمات بهداشتی و دسترسی به بازار فروش و بازار کار) که انتظار می‌رود نهایتاً به توانمندسازی افراد کمتر برخوردار جامعه، افزایش سرمایه اجتماعی و ایجاد اشتغال پایدار منجر شود که خود کاهش فقر و نابرابری و توسعه اقتصادی را در پی داشته باشد.

اما نتیجه پژوهش کاملاً مخالف فرض من بود و نشان داد نه‌تنها کارکرد این پلتفرم‌ها تأثیری در کاهش فقر و نابرابری‌ها در کشور نداشته، بلکه حتی ممکن است که در نتیجه تأثیری که بر بازار کار داشته‌اند (درآمد یک فرد شاغل در اسنپ نزدیک به دو برابر کارگران ماهر بخش صنعت است)، منجر به خروج نیروی کار از بخش تولید و کشاورزی و در نتیجه اثر منفی بر توسعه اقتصادی کشور شده باشد. (رساله دکتری در دانشگاه علامه طباطبایی، با راهنمایی استاد فرشاد مومنی و با همکاری دانشکده‌های اقتصاد و مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی تدوین شده است).

به عبارت دیگر، صنعت نرم‌افزار در کشور ما رشد کرده، اما در راستای توانمندسازی توسعه ملی عمل نکرده است. چرا؟ مقایسه بین اکوسیستم صنعت نرم‌افزار در کشورهای توسعه‌یافته و روند تکامل آن در کشورهای در حال توسعه موفق با کشورهای کمتر توسعه‌یافته نشان می‌دهد که در اکوسیستم کشورهای موفق در امر توسعه، سهم شرکت‌های ارائه‌دهنده راهکارهای صنعتی و گسترش آن‌ها در صنایع مختلف بسیار بیشتر از کشورهای کمتر توسعه‌یافته است.

در این کشورها، صنایع مختلف از حمل‌ونقل گرفته تا بهداشت، معدن، پتروشیمی و صنایع نظامی و... با کمک صنعت نرم‌افزار به سطح بالاتری از بهره‌وری و هوشمندی و توانایی در نوآوری دست می‌یابند، در حالی که در کشورهای ناموفق در امر توسعه، راهکارهای زودبازده و با سطح کمتری از پیچیدگی و دانش، همچون شرکت‌های متمرکز بر E-commerceو Sharing Economy یا شرکت‌های ارائه‌دهنده راهکارهای عمومی‌تر مانند سامانه‌های اتوماسیون اداری و ارتباط با مشتری، سهم بیشتری از اکوسیستم را دارا هستند. بر این اساس، یک گمانه می‌تواند این باشد که توسعه ذخیره دانشی کشور در زمینه توسعه سامانه‌های نرم‌افزاری صنعتی و متمرکز بر بخش‌های اقتصادی مختلف، می‌تواند بیش از توسعه سامانه‌هایی از نوع تجارت الکترونیک و اقتصاد مشارکتی (سامانه‌های استارتاپی) به توسعه صنعتی کشور کمک کند.

در کشور ما به نظر می‌رسد (از دیدگاه من) از یک سو، توسعه سامانه‌های صنعتی و بهبوددهنده بهره‌وری و توانمندی صنایع با بی‌مهری و عدم اقبال از سوی سیاست‌گذاران، سرمایه‌گذاران و حتی متخصصین و خبرگان صنعت روبه‌رو است و از سوی دیگر، تمرکزی بی‌رویه بر روش‌ها و دانش متناسب با توسعه سامانه‌های استارتاپی انجام شده است. این سوگیری به حدی است که تفسیر روش‌ها و متدهای مدیریت محصول و علم مهندسی نرم‌افزار هم متأثر از این بازار گرم است و ادبیات توسعه محصولات استارتاپی به برداشت و خوانش رایج از علم مهندسی نرم‌افزار در حوزه مدیریت محصول تبدیل شده است.

این می‌شود که مدیر محصول در فاز مفهوم‌سازی (Ideation) به جای درک صنعت و تحلیل نیاز و درک استراتژی، دنبال ایده‌پردازی سریع و تولید MVPبدون شناخت مشکل است و این امر را بخشی از علم مهندسی نرم‌افزار جدید می‌داند.

یا در اجرا و طراحی Road Map، از آن‌رو که آنچه از اولویت‌بندی فانکشن‌ها و بک‌لاگ آموخته، مبتنی بر روند AARRR است، در توسعه نقشه راه، به جای تمرکز بر روند بلوغ فرآیندهای کسب‌وکار، یادگیری دانش لازم برای تحلیل صحیح دومین و درک ارزش برای ذی‌نفعان و استراتژی‌ها، مبانی پایه‌ای و ریشه‌های کسب‌وکار را با برگ‌های زائد و پیچیدگی‌های بی‌مورد اشتباه می‌گیرد و ساعت‌ها در مورد تفاوت پروژه و محصول استدلال کرده و نتیجه می‌گیرد که این علم جدید به او اجازه می‌دهد Predefined Plan نداشته باشد .از این رو دانستن و درک حوزه مسئله بی‌مورد و حتی ناصحیح تلقی می‌شود و MVP کاریکاتوری از کاری است که کاربر همین الان انجام می‌دهد و فرآیند آن هم از مصاحبه با کاربر قابل استخراج است و در نتیجه و با همین فرمان به پیش در تمام مراحل.

روی دیگر این شرح مصیبت که گذشت، فرصت‌هایی است که پیش‌روی صنعت نرم‌افزار است. اخیراً از مدیران ارشد چند شرکت سرمایه‌گذاری متمرکز بر محصولات استارتاپی شنیده‌ام که در سال‌های آتی بر سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌های توسعه‌دهنده راهکارهای صنعتی متمرکز خواهند بود. به نظر می‌رسد بازیگران عمده توسعه ملی همچون صندوق توسعه ملی و سیاست‌گذاران حوزه فناوری اطلاعات، مانند معاونت علمی ریاست‌جمهوری نیز چنین رویکرد استراتژیکی را اتخاذ کرده‌اند. به نظر می‌رسد زمان برای فرو نشستن ادبیات زرد در حوزه مدیریت محصول رسیده و اکوسیستم صنعت نرم‌افزار فرصت حرکتی جدید را دارد. نمی‌توان تأثیر این صنعت را در تغییر سبک زندگی و تجربه لذت فناوری در چند سال اخیر فراموش کرد. امیدوارم این بار کارآمدی و دانش فعالان این صنعت، همان‌طور که گره از زندگی بسیاری از مردم گشود و آن را ساده‌تر کرد، گره از مشکلات بخش‌های صنعتی و خدماتی کشور باز کند و نردبانی برای توسعه کشور باشد.

مدیریت محصولمهندسی نرم‌افزارsharing economyاقتصاد مشارکتی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید