همین ابتدای مطلب از "دبه" عذرخواهی می کنم. دبه خیلی هم کاربردیه و همه ما تو دوران زندگی از مزایا و کاربردهای دبه بهره بردیم.
حتما با افرادی برخورد داشتید که "دبه" کردن در کار و تجارت رو زرنگی و باهوشی خودشون میدونن. متاسفانه چند وقتیه با یکی از این اشخاص سر و کار دارم. این آقا تزش اینه که برای اینکه فعلا کارمون راه بیافته، جلسه شرکت می کنیم، پیشنهاد رو بررسی می کنیم، تایید زبانی هم میدیم، حتی اگر اصرار داشته باشن ایمیل رسمی سازمانی هم میفرستیم (توجه بفرمایید ایمیل سازمانی در حکم همون نامه سربرگ دار امضا شده است برای مکاتبات داخلی) ولی بعدا میزنیم زیرش. کاریمون نمیتونن بکنن.
این آقا، جدای از اینکه خودش همین رویه رو در پیش میگیره و انجام میده، بقیه همکارانش رو هم به همین سمت و سو سوق میده.
حالا؛
چه اتفاقی افتاده؟ تو محافل مختلف و افراد و شرکتهایی که با این شخص و مجموعه سر و کار دارن، این مضامین رد و بدل میشه و جا افتاده که: فلانی حرفش که اصلا قابل اعتماد نیست، میزنه زیرش و تاخیر م یکنه و انجام نمی ده، ایمیلش رو هم بعدا میزنه زیرش یا عوضش می کنه یا بهانه میاره که اونروز اونجوری بود، امروز اینجوری، در یک کلام میگن فلانی "دبه" می کنه.
جالبه که درست هم تشخیص دادن، چون این آقا به نیروهاش هم همین کلمه رو عینا میگه. یعنی میگه برید در مذاکره بگید قبول، بعدا دبه می کنیم، بعدا بندازید گردن من.
شاید بعضی ها بگن این خودش یه استراتژی مذاکره است، البته که برای موارد محدود و خاص و ... شاید بشه از این گزینه استفاده کرد که مثلا مدیر یک بخش در مذاکره ای شرکت کنه، در جلسه بواسطه محدودیت دسترسی ها و عوامل تصمیم ساز، توافق مشروط یا ضمنی انجام بده، بعد اگر مدیر ارشدش یا بررسی هیا بعدی موافق توافق نبودن، بگه مثلا مدیر ارشدم مخالفت کرد، که البته باز هم این کار اگر عامدانه و با هدف دبه کردن باشه صحیح و تمیز نیست. ولی نه هر روز و در هر کاری و دیگه کار بجایی برسه که هیچکس به هیچ حرف فلانی اعتماد نکنه و به عبارتی تصویر برند این آقا و طبیعتا مجموعه متبوعش بشه "دبه" کن.
این تصویر، یعنی همین "دبه"، همه ویژگی های مثبت دیگه این شخص رو (اگر داشته باشه) میپوشونه و از بین میبره. چون دبه کردن اعتماد رو مخدوش می کنه و در کسب و کار و تجارت، شما نمیتونید با یک تولید کننده با کیفیت و با قیمت مناسب ولی بدقول کار کنید و پروژه ها و اهدافتون رو محقق کنید. بدقولی و زیر قول زدن و عمل نکردن به تعهدات به صورت مکرر باعث ضرر و زیان های بعضا جبران ناپذیری میشه.
باز میرسیم به نکات قدیمی ها، در بازار یک فرد معتبر، بدون چک و سفته و حتی امضای روی کاغذ، و فقط با حرف و قول، میتونست معادل میلیاردها تومان امروزی تجارت کنه. می گفتن حرفش سند هست.
تا همین چندسال قبل که سامانه های چک های صیادی و این داستان ها نبود و با چک عادی خیلی کلاهبرداری ها و بدقولی ها می شد و آمار چک برگشتی بسیار بالا بود، افرادی بودن که در صنعت و صنف خودشون معروف بودن که چک هاشون طلاست.
چک تان طلا!