آخرین فیلمی که دیدین چی بود؟ هر فیلم از هزاران تصویر تشکیل شده که هر کدوم سعی دارن معنایی رو به شما برسونن. نقاشیها و باقی هنرهای بصری هم همینطور. آیا متوجه عناصر تصاویر میشین؟
در مطلب قبلی، فصل اول کتاب فوقالعاده مبادی سواد بصری از دنیس داندیس بررسی شد و امروز به فصل دومش سرک میکشیم. این فصل پر از رازهای خفنه که دونستنشون حسابی لذت بخشه. پس بزن بریم.
ترکیب بندی در سواد بصری چگونگی آرایش اجزا رو نشون میده. هیچ قاعده یکسانی برای ترکیب بندی وجود نداره با این حال رعایت یک سری از المانها تاثیر بیشتری بر روی انسان میذاره. علاوه بر ترکیب بندی، حواس مشترک حسی انسانی از هر اثر معنایی رو دریافت میکنه.
اصلیترین عامل روانی و فیزیکی تاثیرگذار بر روی حواس، تعادله. برای درک تعادل از ساختارهای افقی و عمودی کمک گرفته میشه.
جالبه که ما انسانها به صورت غریزی با دیدن تصاویر متوجه متعادل بودن و یا نبودنشون میشیم. تعادل در طبیعت هم وجود داره.
فشار و تعادل عواملی مرتبط به هم دیگه هستن. برای درک فشار بهتره با یک مثال جلو بریم. دو دایره رو تصور کنین که برای دایره اول شعاع مایل و برای دایره دوم شعاع عمودی کشیدیم.
ما نسبت به دایره اول فشار بیشتری احساس میکنیم. چرا؟ چون شعاع مایل بر محور تعادل منطبق نیست، اما شعاع عمودی بر محور تعادل منطبقه.
نیروی فشار و غیر منتظره بودن در واقع نقطهی مقابل تعادله. در روانشناسی به این تضاد، تراز کردن و برجستهسازی گفته میشه.
وقتی یک نقطه رو وسط مستطیل بزرگی قرار میدیم شاهد تعادل و هارمونی هستیم، اما تصور کنین همین نقطه در گوشه سمت راست مستطیل کشیدهبشه. در این صورت ما شاهد برجستهسازی هستیم.
اگه فکر میکنین تراز کردن و برجستهسازی تنها حالتهای موجود هستن، سخت در اشتباهین. اگه نقطه نه تراز باشه و نه برجسته، حالت سوم یعنی ابهام پیش میاد.
ابهام در ترکیب بندی اشتباهه و تاثیر بدی بر روی مخاطب شما میذاره. پس حواستون باشه!
با گروهبندی عناصر، دو حالت ایجاد میشه: در حالت اول عناصر رابطه متقابل دارن و در حالت دوم عناصر رابطه صمیمی و نزدیک به هم رو نشون میدن.
نکته جالب دیگه اینه که عناصر بصری میتونن توسط چشم ما به هم متصل بشن و اشکال دیگهای رو بسازن. دقیقا به همین دلیل حتی ادمهای دوران باستان ستارهها رو به شکلهای مختلف میدیدن.
چشم ما به شکل ناخوداگاه عناصر رو به هم وصل میکنه. اگه عناصر شبیه به هم باشن این کار رو سریعتر انجام میده. شباهت و یا تضاد فقط به شکل اون عناصر بستگی نداره، بلکه به رنگ، بافت، اندازه و عوامل دیگه هم مربوطه.
هر چیزی که میبینیم میتونه جنبه اصلی و یا فرعی بگیره. عناصر تصویری هم به صورت مستقل و هم در ارتباط با همدیگه معنی دارن. برای مثال یک دایره رو داخل یک مربع تصور کنین.
مثبت و منفی بودن به معنی تاریکی یا روشنی نیست. به صورت خلاصه به عنصری که توجه بیشتری رو جلب میکنه مثبت و به عنصری که توجه کمتری جذب کنه منفی میگیم. در عکس بالا دایره عنصر مثبت و مربع عنصر منفیه.
البته در بعضی از تصاویر هیچوقت حالت مثبت و منفی قابل فهم نیست. یکی از معروفترین مثالها "یین و یانگ" نماد فرهنگ چینه.
در ادامه به چند نکته بامزه میپردازم که دونستنشون خالی از لطف نیست.
جالبه یک سری تحقیقات نشون دادن چشم ما ناخوداگاه بعد از توجه به محورهای افقی و عمودی، بر روی نقاط پایین و سمت چپ تصاویر تمرکز میکنه. (این عامل بیشتر روی مردمی که فرهنگ نوشتاریشون از چپ به راسته، تاثیر گذاره).
جواب ما با قطعیت بله هست. اشکال بینظم، وزن و فشار بیشتری رو نسبت به اشکال منظم ایجاد میکنن و این خیلی خفنه!
مثل فصل اول کتاب مبادی سواد بصری، نوبتی هم باشه نوبت تمرینه.
- یک عکس رو برای مقایسه تعادل از نظر ترکیب بندی و اثرات آن، تحلیل و ارزیابی کنین.
برای خوندن تمرینهای خفن دیگه حتما کتاب مبادی سواد بصری رو تهیه کنین. مطلب من فقط خلاصه خیلی کوتاهی از آموزشهای این کتابه.
به نظرم فصل دوم به نسبت فصل اول جالبتر و پیچیدهتر بود. نظر شما چیه؟ تونستین مفاهیمی که نوشتم رو خوب بفهمین؟ یا نیازه یه عالم تمرین کنین؟