فیلم مثل یک دختر سوارکاری کن (ride like a girl) داستانی بر اساس واقعیت است که در آن به نکتههای ارزمشندی پرداخته است و از نظر من دیدنش برای هر آدمی که دوست دارد زندگی را با تمام سختیهایش تجربه کند لازم است!
در این فیلم شما دختری جوان را به اسم میشل پین به عنوان اولین زنی که کاپ ملبورن را برای مسابقات اسب دوانی در استرالیا برد، میبینید که توانست این رکورد را بشکند. (در واقعیت میشل پین کاپ ملبورن را در سال 2015 به دست آورد اما خود فیلم محصول سال 2019 است)
عشق، امید و ایمان؛ لازمه عبور از سختیها هستند!
اولین نکته جذابی که این فیلم برای من داشت: عشق، امید و ایمان میشل برای رسیدن به هدفش و به دست آوردن این کاپ بود.
میشل بارها و بارها برای خواستهاش جنگید و هیچوقت ناامید نشد! چیزی که امروز در ما جوانها کمتر دیده میشود: داشتن عشق زیاد به رویاهایی که داریم و ناامید نشدن از سختیهای مسیر رسیدن به هدف! ما در این دنیای ماکروفری علاقه داریم یک شبه به همه چیز برسیم ولی این نشدنیست! تا شب و روز تلاش و جنگیدن برای اهداف نباشد به هیچ چیز نخواهیم رسید! باید این مسئله را با گوشت و پوست و استخوان حس کنیم: چیزی که ارزشمند باشد هیچ وقت راحت به دست نمیآید پس باید سختیهای زیادی را به جون خرید!
در این فیلم شما میبینید که حتی پدر میشل هم معتقد است: به دست آوردن کاپ برای میشل خیلی زود است و او نمیتواند از پسش بربیاید اما میشل از خونه پدرش میرود تا برای به دست آوردن کاپ بجنگد! اما بعد از کلی تلاش و تلاش از روی اسب سقوط میکند به حدی که حتی به سختی راه میرود اما باز هم بلند میشود، برای هدفش میجنگد و کاپ را به دست میآورد! عین یک معجزه!!
وقتی همه میگویند که تو موفق نمیشوی، بیشتر تلاش کن!
نکتهی جذاب دیگر فیلم این بود که: گاهی ممکن است همه به شما بگویند امکان نداره موفق بشی، این کار نشدنی است ولی میشل ثابت کرد که اینطور نیست!
حتی گاهی ممکن است این موضوع (تو نمیتوانی موفق بشوی) را به این شکل مطرح کنند: نیازی نیست راه خانوادهات را دنبال کنی و مثل اونها باشی، انتخاب خودت را بکن! در حالی که میشل برای هدف خودش میجنگید نه کسی دیگر، بنابراین منظور از انتخاب خودت را بکن در واقع انتخاب خودشان بود، آنها به زور میخواستند بگویند که تو نمیتوانی! اما با همه این حرفها میشل صبور بود! و به تلاش خودش ادامه میداد!
صبور بودن، یکی از راههای مقاوم بودن در شرایط سخت زندگیست.
به صبر کردن و ایمان داشتن در فیلم خیلی زیاد اشاره میشود؛ در جایی پدر میشل بهش میگوید:برنده شدن فقط مربوط به سرعت داشتن نیست، بلکه مربوط به صبر است! صبری که کمتر در ماها دیده میشود، کمتر تشخیص میدهیم چه جاهایی باید صبور باشیم تا با عجلهی بیجا کار خود را خراب نکنیم!
به نظر من این فیلم را باید بیش از یک بار دید و اگر موقع فیلم کاملا" تمرکز خودتان را معطوف به فیلم کنید به شدت روی شما تاثیر خواهد گذاشت!
عشق خانوادهها نباید مانع پیشرفت فرزندان شود!
نکته جذاب دیگر فیلم؛ نشان دادن عشق بیش از حد خانوادههاست! مشکلیست که من همیشه با خانوادم داشتم. این عشق حمایتی و مواظبتی شدید؛ فرصتها و تجربههای زیادی را از من گرفت! به نظرم خانوادهها نباید به خاطر عشق و احساس مسئولیتی که نسبت به فرزندشان دارند جلوی تجربه برخی چیزها را بگیرند این کار امکان رشد را از بچهها میگیرد و ممکن است باعث تصمیمهای اشتباه فرزندان در هر برههای از زندگیشان بشود.
این فیلم نشان میدهد که پدر میشل به خاطر ترس از دست دادن دخترش در برابر مرحلهای جدید از مسابقه دادنش مقاومت میکند و میشل هم به خاطر عشقی که به هدفش داشته به طرز عجیبی تلاش میکند که به وزن مسابقه برسد و در آخر بعد از پیروزی در آن مسابقه سقوط میکند! که از نگاه من این سقوط به خاطر ضعف بدنی و فشاری بود که به خودش آورده بود که این هم به خاطر تصمیمگیری از روی عصبانیت و اصرار بر ثابت کردن تواناییهایش به پدرش بود.
پس این موضوع نشان میدهد که عشق خانوادهها باید به اندازه و هدایت کننده فرزندانشان باشد نه مخرب و آسیبزننده!
تبعیض جنسیتی، زندگی خیلی از زنان را نابود میکند!
نکته بعدیای که در فیلم به آن اشاره شد تبعیض جنسیتی بود! میشل با این موضوع هم به خوبی جنگید! در این حد که حتی در مسابقات دوست نداشتند میشل را برنده اعلام کنند و او را بابت سقوط فردی دیگر مقصر اعلام کردند! حتی دوست نداشتند کاپ ملبورن را یک زن ببرد! جایی نشان میدهد که معتقد هستند که تا به حال هیچ زنی به جایزه ملبورن حتی نزدیک هم نشده است پس نباید اجازه مسابقه را به میشل بدهند!
در جایی دیگر میشل برای درخواست سوار کاری با پیشنهاد سواستفاده جنسی مواجه شد! چیزی که برای اکثر زنهایی که میخواهند پیشرفت کنند ممکن است پیش بیاید به هر نحوی! چیزی بسیار زجرآور، توهینآمیز و نفرتانگیز! ولی میشل باز هم ناامید نشد و بدون اینکه تن به همچین درخواستی بدهد به مسیرش ادامه داد!
تنها چیزی که مهم است، فرصتهایی است که به خودت میدهی!
نکته دیگری از فیلم که خیلی دوست داشتم به سمت خودمان یعنی ما انسانها برگردانم؛ گفته پدر میشل در مورد اسبها بود: یک اسب با ششهایش میتازد، با قلبش پایدار میماند و با منشش برنده میشود!! به نظرم اگر ما آدمها هم با چشمهایمان در جستوجوی فرصتها باشیم، با گوشهایمان پذیرای بازخوردها باشیم، دارای زبانی با قدرت ارتباط برقرار کردن و قلبی پر از خواستن باشیم و از همه مهمتر اگر در شخصیت خود همیشه منش و تواضع را حفظ کنیم، میتوانیم مطمئن باشیم که قطعا" برنده خواهیم شد!
جایی از فیلم، موهای تنم سیخ شد: آن هم جملهای بود که میشل قبل از مسابقه از پدرش به یاد آورد: تنها چیزی که مهم است فرصتهاییست که به خودت میدهی!
به نظرم این نکته واقعا" جذاب است، خیلی وقتها ما فرصتها را نمیبینیم در حالی که آنها بیدلیل سراغ ما نیامدهاند! اینکه ما چقدر قدرت داریم فرصتها و تهدیدهای زندگی خودمان را از هم تفکیک کنیم و برای فرصتها آغوش خودمان را باز کنیم میتواند بزرگترین مشکل ما باشد! که در این دیالوگ من به شدت به فکر رفتم که چه فرصتهایی را بیدلیل از دست دادم و فرقش را با تهدید نفهمیدم! ولی بعد از این فیلم احساس میکنم چشمهای تیزتری برای دیدن فرصتها خواهم داشت!
امیدوارم نوشته من باعث شده باشد که حتما" این فیلم را ببینید؛ این فیلم از امید، ایمان، صبر، تلاش و نکتههای ارزشمند دیگری حرف زده است که ارزش چند بار دیدن را دارد.