samanmovahed
samanmovahed
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

گفت‌وگو آيين درويشی نبود

عکس را در شهربازی ارم گرفتم.
عکس را در شهربازی ارم گرفتم.

بگذاريد بعد از بيش از يك دهه تجربه زندگی در شبكه‌های اجتماعی، الگوی شبكه‌های اجتماعی محبوبم را خدمت‌تان اعلام كنم. شبكه‌‌ای اجتماعی با شعار «گفت‌وگو آيين درويشی نبود»!

اگرچه پيش‌تر در گودر و بعدش در فيسبوك و اينستاگرام ضرورتش را حس كرده بودم ولی اين روزها با بالا گرفتن تنش‌های هرروزه در توييتر بيش از پيش در آرزوی شبكه اجتماعی هستم كه بر سردرش اين عبارت نوشته شده باشد. طبيعتا منظورم همه جور «گفت‌وگويی» نيست كه در آن صورت شبكه‌ اجتماعی معنی پيدا نمی‌كند. غرض آنجايی است كه بايد زبان در كام بگيريم، خودمان را در مقام دانای كل و شكافنده اسرار وسط نيندازيم و بگذاريم روال زندگی در اين شبكه اجتماعی خودش كارها را سامان دهد.

تجربه زندگی در شبكه‌های اجتماعي برای بسياری از ما يك جور تمرين زندگی در دنياهايی است كه دركی از آنها نداشته‌ايم. موقعيت‌هايی كه در آنها قرار نگرفته‌ايم و واكنش‌هايی كه در دنيای واقعی امكان تجربه‌اش را نداشته‌ايم. از همين رو، در كنار يافتن دوستان جانی، يادگرفتن و يادگرفتن بزرگ‌ترين ره‌آورد وقت گذرانی چند ساعت در روز هم در اين پديده‌های زندگی دنيای جديد است. تاكنون در دنيای واقعی هيچ‌وقت در موقعيتی قرار نگرفتم كه با حرف‌ها يا حركات نژادپرستانه فرد يا افرادی مواجه شوم. اما اينجا با خواندن روايات و بيان احساسات و تجربه زيسته افرادی كه در اين موقعيت قرار گرفته‌اند كم و بيش می‌دانم چه موقعيت بغرنجی است. تاكنون فرزندی نداشتم ولی كم و بيش از تنش‌ها و چالش‌های زندگی پدر و مادرهايی كه بچه‌دار شدند باخبرم. مهاجرت نكرده‌ام ولی حال می‌دانم تجربه از دست دادن عزيزی در ايران برای يك مهاجر خارج از ايران چه حس و حالی دارد و مثال‌های فراوان ديگری كه همه اينها را مديون حضور مداوم در شبكه‌های اجتماعی هستم. با اين حال اين چرخه و خواندن و يادگرفتن خيلی جاها از مدار خود خارج می‌شود و آنجايی است كه عرصه شبكه‌های اجتماعی به صحنه كارزاری بدل می‌شود كه هدفش واكنش به يك جريان است و موج واكنش‌ها فقط به يك لايه ختم نمی‌شود. تقريبا روزی نيست كه در توييتر سر و كله يك عجايب‌المخلوقاتی با نظرات باهر پيدا نشود كه مثلا مردها فلان هستند يا زن‌ها وقتی غمگين می‌شوند بهمان هستند يا آن يكی اگر بيايد چنين مي‌كند يا مرد بهاری اگر برود چنان می‌كنند. حرف‌ها و سخنانی كه اشتباهاتش را بر پيشانی‌اش دارد و اصلا نياز نيست تا و من و شما و ديگری بر آن تحشيه‌ای بنويسيم و آن را دست به دست كنيم. با اين حال هر روز شاهد كارزاری در شبكه‌های اجتماعی هستيم. عده‌ای می‌آيند مثلا به ترانه عليدوستی حمله می‌كنند كه چرا فلان حرف را زدی. يك روز بعد عده‌ای می‌آيند به حمله‌كنندگان به ترانه عليدوستی حمله‌ می‌كنند. موج سوم می‌آيند و موج دوم را «ماله‌كش» می‌نامند و الی آخر. اينجا همان‌جايی است كه علاقه دارم شبكه اجتماعی محبوبم با شعار يادشده پديد بيايد و جلوي بحث‌های اضافی و توضيح واضحات را بگيرد. می‌دانم رسيدن به چنين شرايط آرمانی سخت است اما پختن چنين خيال خامی برايم جذاب است.

توئیتر
من غلام خانه‌های روشنم؛ اینجا و همه جا!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید