میشه زندگی رو قشنگتر دید. همهچیز در دسترستر باشه. زندگی آسونتر بشه و کارها سرعت بگیره.
میشه دنیا رو توی دستمون بگیریم و به هرکجا که میخوایم سفر کنیم.
میشه عزیزانمون رو از نزدیک به ایمنترین شکل ممکن ببینیم و از کنارشون بودن لذت ببریم.
با همین وسیلهی کوچیک و قابل دسترسی که توی جیبمون جا میشه و همهجا همراهمونه، میشه فاصلهها رو برداریم و دلتنگیا رو کم کنیم.
همین وسیلهای که اگه نباشه انگار یه چیزی از بدنمون نیست. انگار لنگ موندیم و کلافهایم.
میتونیم توش داستان بنویسیم. داستانهای هر روز زندگیمون رو. بعد خیالمون راحت باشه که یه جایی ذخیره میشه که هیچوقت از بین نمیره و همیشه فقط خودمونیم که بهشون دسترسی داریم.
میشه از لحظههای قشنگمون عکس بگیریم و یه آلبوم همیشگی داشته باشیم که پر از خاطراتمونه و وقتی یکی پس از دیگری عکسها رومیبینیم صداشونو بشنویم و احساسشون کنیم. دقیقا همون صدا و حس و حالی که لحظهی عکس گرفتن شنیدیم و حس کردیم.
میشه آهنگی که دوستش داریم و نمیدونیم چیه رو ازش بپرسیم و وقتی بلافاصله جوابمونو داد، بهش گوش کنیم و لذت ببریم و حتی با گوش کردن به آهنگای توی لیست موزیکمون هم یاد حس و حال خاصی که با اون آهنگ داشتیم بیفتیم.
میتونیم نقال قصههای هرروزمون باشیم و اون برامون ثبتشون کنه و مطمئن باشیم که همهچیز پیش خودمون میمونه.
میشه هر سوالی که راجع به هرچیزی هست رو ازش بپرسیم و جوابمون رو بی معطلی ازش بگیریم.
توی این جعبهی مسطح کوچیکمون همهی آدما جا میشن. همهی آدمایی که از اول زندگیمون تا الان شناختیم و هنوزم میخوایم که ازشون باخبر باشیم.
هروقت که اراده کنیم، هرجایی توی دنیا باشیم، میتونیم از حالشون خبردار بشیم و بهشون یاداوری کنیم که هنوزم به یادشونیم.
میشه خوشحالی و ناراحتی آدمای اطرافمون رو زودتر متوجه بشیم و توی حال خوب و بدِشون شریک باشیم.
ما میتونم به گوشی قشنگمون مثل یه GameNet کوچیک نگاه کنیم و ساعتها باهاش سرگرم بازی کردن بشیم.
میتونیم باهاش کلی غذاهای خوشمزه یاد بگیریم و درست کنیم. یا در بدترین حالت وقتی حوصلهی آشپزی نداریم یا حتی وقتی به خاطرخوشحالی زیاد میخوایم به خودمون یه کِیفی بدیم، غذای مورد علاقمون رو سفارش بدیم.
میشه باهاش کارای بانکیمونو انجام بدیم و دیگه لازم نباشه توی صفای طولانی بانک و عابر بانک منتظر بمونیم و کسل بشیم تا نوبتمون بشه.
اما همهی این قابلیتها توی این روزهای کرونایی برامون چشمگیرتر از همیشه شده.
این روزا بیشتر میدونیم که اگه گوشیمون نبود چقدر دلمون برای آدمای دوستداشتنی زندگیمون تنگ میشد و خیلی از کارهای روزمره ومُهِمِمون رو نمیتونستیم انجام بدیم.
ولی با همهی اینا و با وجود اینهمه تکنولوژی و گجتهایی که ازشون استفاده میکنیم هیچچیزی جای بغل کردن و لمس دستای کسایی که دوستشون داریم رو نمیگیره.
و من امیدوارم که به زودی با همین گوشیامون به همدیگه خبر بدیم که داریم به پایان پاندمی نزدیک میشیم و باز دوباره وقتی دور هم جمع میشیم باید گوشیامون رو توی سبد بزاریم که فقط حواسمون به همدیگه باشه!