میخوام از کولهپشتی سالی که پشت سر گذاشتم بنویسم براتون. اینکه چی توش گذاشتم و میخوام ببرمش تو سال ۹۹ و چی از توش برداشتم و انداختمش دور.
راستش یادمه پارسال وقتی میخواستم از کولهپشتیم بنویسم خیلی انگیزه داشتم و هدفمند بودم و فکر میکردم سال خفنی پیش رومه. وقتی با کولهبار انگیزم وارد سفر سال ۹۸ شدم، اولش حس خوبی بود و خوب پیش میرفت و اتفاقای خیلی خوبی میفتاد پشت سر هم. تا آخرتابستون همهچیز عالی بود اما کمکم از لحاظ کاری مردد شدم. راستش رو بخواین هنوزم هستم. اما یه فکرایی توی سرم میچرخه که شایدبخوام از شغل فعلیم بیام بیرون و دل رو به دریا بزنم و یه کار جدید شروع کنم.
چیزی که من میخوام با خودم ببرم توی سال جدید همین دل به دریا زدنه. میخوام انقدر اینکارو بکنم و از این شاخه به اون شاخه بپرم تا اونجایی که به من تعلق داره رو پیدا کنم.
اما مهمترین و بهترین چیزی که برام مثل روز روشنه اینه که دوست داشتن و دوست داشته شدن بهترین تجربهی هرسال منه که همیشه باید بمونه توی کولهپشتیم.
این که هر شب که چشماتو میبندی و هر صبح که چشماتو باز میکنی دلت قرص باشه از عشق، بینظیرترین حس دنیاست که حاضر نیستم با هیچ چیزی عوضش کنم.
برای همین برای همتون عشق آرزو میکنم و امیدوارم سالم باشین و دل خوش داشته باشین. اگه هم سختی پیش رو داشتین بتونین ازش باموفقیت عبور کنین و از پسش بربیاین.
به امید روزهای روشن توی سال ۹۹♥️