مرگ پایانِ نمایش نیست.
مرگ پایانِ نمایشِ عروسکها نیست.
تن اقیانوس است؛ اقیانوسی پهناور و شور!
با ماهیان رنگی، عجیب!
مرده!
بعضی ماهی ها مرده اند و فاسد.
عروسک ها این ماهی ها را انکار میکنند ولی با این ماهی ها زندگی میکنند ، اجرا میکنند ، لبخند میزنند و تظاهر به نبودنشان میکنند عروسک ها به این ماهی ها غذا میدهند و آنها را پرورش می دهند.
خواسته یا نا خواسته
عروسکها ازدواج میکنند و ماهی هارا از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنند.
تعداد ماهیان مرده روز به روز بیشتر میشود و...
نادیده گرفتنشان سخت تر.
با هر ماهی مرده ی جدید نخی از نخ های عروسکها پاره میشود
روزی که ماهیان مرده تمامِ وجودِ عروسکهای اقیانوسی را فتح کنند...
آن روز مرگ پایانِ نمایش است!
پ.ن :حسای بدمونو سانسور نکنیم و با پذیرفتنشون از خودمون ادمای بهتری بسازیم