در سال ۲۰۰۹، جاشوا پورتر (طراح محصول و موسس وبلاگ بوکاردو) پستی با عنوان «نوشتن میکروکپی» در وبلاگش منتشر کرد و در این پست مراحل بهبود فرم پرداخت یک پروژهی «پرداخت آنلاین» را توضیح داد. جایی که ۵ تا ۱۰ درصد از معاملات به دلیل خطاهای اطلاعات صورتحساب شکست می خوردند و خسارت مالی بر جای میگذاشتد.
جاشوا پورتر چه کرد؟ یک جمله در کنار اطلاعات صورتحساب اضافه کرد: «مطمئن شوید اطلاعات صورتحسابی که وارد میکنید مرتبط با کارت اعتباری شماست.» و بعد از آن همه ی خطاها برطرف شدند. جاشوا در پست وبلاگش نوشت: «کپی درست به این معنیست که دیگر نیاز نیست نگران این مشکل باشیم. کپی خوب علاوه بر صرفهجویی در زمان پشتیبانی، به افزایش سرمایه و بهبود نرخ تبدیل کمک سرشاری میکند.»
پورتر ایدهای را با خوانندگان وبلاگش در میان گذاشت که خودش قبل از این از آن بدگویی کرده بود؛ فقط با اضافه کردن چند کلمه در مکان و زمان مناسب، کاملاً میتوانیم تجربه کاربری را تغییر دهیم. او نه تنها این ایده را مطرح، بلکه اسم این کپیها و نوشتههای کوچک را «میکروکپی» نامگذاری کرد.
جاشوا پورتر در سخرانیای که در کنفرانس UXLX داشت گفت، این پستی که در وبلاگش منتشر کرد و کمتر از ۲۰ دقیقه از وقتش را گرفت به پدیده ای تبدیل شد که همهی وبلاگ نویسان آرزویش را دارند. تعداد زیادی از خوانندگان تجربه کاربری (UX) به او پیام دادند و برای آشنایی و نامگذاری این کلمات کوچک ولی قدرتمند (میکروکپی) از او تشکر کردند.
پست وبلاگ پورتر اولین قدم برای تعریف حوزهی جدیدی از دانش بود؛ میکروکپی (که به یوایکس رایتینگ یا یو ایکس کپی هم شناخته میشود). میکروپی یک عنصر اصلی از تجربه کاربری بود که تا آن زمان نتوانسته بود توجه کافی را به خود جلب کند. بعد از آن، تعریف میکروکپی توسعه یافت و هویت مستقلی از محتوا و کپی پیدا کرد.