من گریه نمیکنم نهه"
"خوبم"
"اره بابا
"دارم میخندمااا"
آری تو میخندی...
با تک تک اجزای صورتت
با تک تک اندام هایت میخندی
اما من غم را در خنده های دورغینت احساس میکنم.
وقتی که خود را ذوق زده نشان میدهی؛
من بغض را در گلویت میبینم.
وقتی که از علایقت صحبت میکنی؛
من قلب رنجیدهات را میبینم.
تا کی میخواهی این غم عظیم را تنها بر دوش خود خاک کشی...؟
تا کی میخواهی مرا در این برزخ بی پایان رها کنی...؟
تا کی میخواهی "ما" را ز هم دور نگه داری...؟
________________^_^_____________________