اگر در زمینه منابع انسانی مشغول به فعالیت هستید، حتما با مباحث جبران خسارات و مدیریت ارزیابی آشنا هستید. اینها بحران ها و تمرین برنامه ها برای اضافه کردن اهداف یک سازمان هستند و در مسیر استراتژی های کلی سازمان قرار می گیرند.
این محتوا چگونگی استخدام و چگونگی در راستای اهداف قرار گرفتن را مشخص می کند. اگر میخواهیم استخدام و انتخاب های بهتری داشته باشیم باید به نکات ساده توجه کنیم.
شاید بسیار با کلمات Mission, Vision , Value آشنا باشیم اما چقدر در سازمان خود به آنها می پردازیم.
میخواهیم به این مباحث با حساسیت بیشتری نگاه کنیم.
ماموریت نهایی سازمان شما چیست؟ Mission
معنی فارسی Mission (ماموریت، تکلیف) است.
دلیل به وجود آمدن سازمان را مشخص می کند.
هدف سازمان شما چیست؟ Vision
معنی فارسی (دید، تصور) است.
در سازمان به معنی هدف شما چیست و برای چه چیزی ایستادگی می کنید.
ارزش های سازمان شما چیست؟ Value
معنی فارسی ( ارزش) است.
در واقع مسئولیت اجتماعی، پایداری و یا رفتار شما با کارمندان را مشخص می کند. پس مسئولیت شما این هست که چطور ارزش هایتان را وارد سازمان کنید و آن را به کار مندان انتقال دهید.
این ارزش ها بطور حتم در راستای چشم انداز مشتریان قرار می گیرد. محصولی که در حال تولید است برای چه نیازی در نظر گرفته شده است؟ تارگت محصول در حال تولید چه مشتریانی هستند؟ سوال مهم این است شما در مقایسه با رقبا چه برتری دارید و چرا باید شما از بین رقبا انتخاب شوید؟ تا به حال فکر کرده اید پیشنهاد ویژه شما چه می باشد.
با دانستن ماموریت، دید و ارزش سازمان میتوانیم هدف های کوتاه مدت و بلند مدت را مشخص کنیم تا پیدا کنیم چه چیزی ما را هدایت می کند. این ها تکالیف HR هستند که بر اساس استراتژی های سازمان برنامه های استخدام ، دیگر مسائل مربوط به منابع انسانی را هدفمند و در مسیر اهداف سازمان قرار دهد.
مهمترین مسئله نظم ارزش ها می باشد. از سه دیدگاه ساده میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
شکل محصول و سرویس که مشتری احتیاج دارد
مشتری بلند مدت
مشتری وفادار
مشتری سود آور
انجام جریان بر روی محصول یا سرویس
تجاری سازی
استفاده از ایده های جدید و سریع
دقت بر روی تولید کار آمد
مدیریت صنعت در قیمت و راحتی
به پایان رساندن محصول یا سرویس
اگر بخواهیم در این موارد نگاهی کوتاه داشته باشیم:
صمیمیت مشتری در یک سازمان بستگی به پیشنهاد های ویژه بر بقیه سرویس ها و بقیه محصولات و فراهم کردن تجربه استثنایی برای مشتری می باشد..
مدیریت محصول در سازمان به نو آوری در محصول و سرویس که مزایای رقابتی را می سازد و مسائل غیر ضروری رو حذف و ایده های جدید رو سریع وارد بازار می کند. شرکت Apple بهترین مثالی هست که می شود در مورد این روش نام برد..
و در آخر از برتری عملیاتی که نگاه پررنگی بر تولید محصول و سرویس مقرون به صرفه برای مصرف کننده دارد. مدام نگاه کردن بر پروسه های ناکار آمد و از بین بردن آنها می باشد..
حالا این سوال پیش میاد که چطور انتخاب آدم های متناسب با سازمانمان داشته باشیم
چطور میتوانیم آدم های باهوش را استخدام کنیم؟
گوگل موفق به انجام پیدا کردن های آدم های درست شده است؟
در ابتدا باید بدانیم معنی باهوش برای سازمان یک صلاحیت است از ترکیب دانش، حرفه و توانایی هایی که ما احتیاج داریم بنابراین چه چیزی خلاقیت به شمار می آید؟
الف) در اولین قدم باید مشخص کنیم معنی واقعی رفتار خلاقانه چیست؟ ( سخت هست ولی غیر ممکن نیست)
ب) باید Job Design داشته باشیم
ما باید شکل کارها را در سازمانمان مشخص کنیم باید توجه داشته باشیم برای توانمند کردن آدم ها باید ایجاد انگیزه کنیم.
در زمینه استخدام، قسمت منابع انسانی باید خیلی خلاقانه عمل کند و نقش مارکتینگ در این بخش کار پررنگ می شود. بنابراین باید جدید، جالب، پررنگ، متنوع و الهام بخش باشد.
بر خلاف باور غلط استخدام عمده افراد در دپارتمان منابع انسانی صورت نمی گیرد. افرادی که Networking خوبی دارند می توانند آدم های شبیه به خودشون رو وارد سازمان کنند. مثلا شما برنامه نویسانی را در نظر بگبرید که در دانشگاه هم کلاسی های در سطح خودشان را دارند و اگر شما فضایی خوب برای کارمندان در نظر گرفته باشید آنها می توانند برندینگ شما باشند و افراد را به کار کردن در شرکت شما تشویق می کنند. که همین باعث می شود افراد مثبت و با روحیه خلاق در شرکت شما افزایش پیدا می کند.
اگر این مطالب برای شما جذاب است با من همراه باشید در نوشته های بعدی