اگر آواتک را اولین شتابدهنده غیردانشگاهی* ایران بدانیم، میتوان گفت دورههای شتابدهی و شتابدهندهها - بعنوان یکی از بازوهای اصلی اکوسیستم کارآفرینی ایران - مهرماهِ امسال، پنج سالگی خود را جشن میگیرند.
* شتابدهندههایی که ورودیهای آزاد و غیر از دانشجویان دانشگاهها دارند.
در طول این پنج سال، نقشها و بازیگران جدیدی به اکوسیستم کارآفرینی راه یافتند و بازیگران قدیمیتر این اکوسیستم نیز، چه از منظر کیفی و چه کمی، تغییرات بسیاری به خود دیدهاند.
پنج سال پیش، از بسیاری از جهات، "ایجاد" یک کسبوکار آنلاین به مراتب سادهتر و به همین دلیل، حمایتهای ضروری و مورد نیاز برای رشد یک استارتاپ، محدودتر بودند: شتابدهندهها با ارائه خدمات اولیه شامل فضای استقرار، آموزش مفاهیم پایه کسبوکار( -ِ آنلاین)، سرمایه پیشبذری و کمی شبکهسازی، به واقع میتوانستند زمینهساز رشد سریعتر یک استارتاپ شوند.
اما باید توجه داشت در همهمهی شکستها و خروجهای موفقِ استارتاپهای میانسال در سال 97 و 98، نیازهای استارتاپهای جوان بسیار متفاوتتر و بیشتر از برادران بزرگترشان در سال 93 است.
در این نوشته تلاش میکنم تا بخشی از این تغییرات و نیازهای نوظهور را مرور کنم:
یکی از اساسیترین تغییراتی که نشانههای آن را در هر نقطه و سطحی از اجتماع میتوان دید، کاهش ارزش پول ملی و تورم است.
در سال 1393، شتابدهندهها، مبلغی در حدود 25 میلیون تومان تحت عنوان سرمایه پیشبذری (pre-seed) به هر تیم کارآفرین پرداخت میکردند. اگر خوشبینانه میانگین مبلغ پرداختی شتابدهندهها به استارتاپها در سال جاری را 50 میلیون تومان در نظر بگیریم، میتوان گفت 5 سال پیش شتابدهندهها حدود 8000 دلار و امسال کمتر از 3500 دلار به تیمهای خود پرداخت میکنند.
این در صورتی است استارتاپها نیز به عنوان بخشی از چرخه اقتصادی جامعه، با افزایش چشمگیر هزینهها روبرو هستند: افزایش چند برابری دستمزد نیروی انسانی، افزایش هزینه خدمات زیرساختی خصوصاً خدماتی که از خارج از کشور تهیه میشوند، افزایش رقابت و به طبع نیاز به تبلیغات بیشتر و ...
هرچند در این متن سعی بر بررسی شتابدهندههاست، اما بیان این نکته لازم است که این موضوع، میتواند به عنوان یک فرصت نیز برشمرده شود: در سال 93، مبلغ میانگین جذب سرمایه بذری (Seed - بعد از خروج از شتابدهنده) عددی در حدود 600 میلیون تومان و به نرخ آن روز معادل 200 هزار دلار بوده است. امروز 200 هزار دلار معادل 3 میلیارد تومان است؛ مبلغی که برای سرمایه بذری، بیشتر از "قابل قبول" است!
فکت: علیرغم رشد چشمگیر هزینهها، رشد نرخ دلار (یا افت ارزش پول ملی) همچنان بیشتر بوده است.
بدیهی است که این موضوع میتواند به عنوان انگیزهای برای جذب سرمایه از خارج از کشور شمرده شود. البته که این امر نیز نیازمند فراهم آوردن مقدماتی است که در ادامه به بعضی از آنها خواهم پرداخت.
پنج سال پیش، منابع چندانی برای فراگیری اصول و پایههای راه اندازی یک کسبوکار، به شیوهای که یک استارتاپ به آن نیاز دارد، وجود نداشت، بنابرین این وظیفه بر عهده شتابدهندهها بود با برگزاری کارگاههای مقدماتی، کارآفرینان بالقوه را آموزش دهند و پس از آن غربال کنند. به عنوان شاهدی بر این موضوع، میتوان به نظام "پیششتابدهی - شتابدهی" اشاره نمود که هم اکنون نیز توسط اکثر شتابدهندهها به کار گرفته میشود.
اما امروز، با وجود تعداد بیشماری از منابع مکتوب، چندرسانهای و حتی رویدادها، انتظار میرود کارآفرینان مشتاق، پیش از ورود به شتابدهنده، نسبت به مفاهیم ابتدایی مانند "بوم کسبوکار" و "پرسونا" آشنایی داشته باشند. شتابدهندهها نباید محل کشف کارآفرینان بالقوه باشند، بلکه باید به کارآفرینانی که پیش از آن جدیّت و انگیزه خود را اثبات کردهاند، برای پیشرفت کمک کنند.
شتابدهندهها میتوانند در مدت محدود دوره شتابدهی خود که عموماً 6 ماهه است، بجای آموزش مفاهیم اولیه، تمرکز بیشتری بر مسائل حیاتیتر همچون مسائل حقوقی (که به آن خواهم پرداخت)، کسب تجربه از شبکه منتورها و مهارتهای نرم کارآفرینان داشته باشند.
به عنوان مثال میتوان یکی از ضعفهای اکوسیستم کارآفرینی ایران را انزوا و عدم ارتباط با خارج از کشور دانست. این سر به لاک فرو بردن، موجب شده است تا استارتاپهای ایرانی از منابع مالی، بازارها و تجربیات خارجی محروم بمانند. موضوعی که شاید بتوان دلایل اصلی آن را عدم آشنایی کارآفرینان با فرصتهای موجود در آنسوی آبها و عدم توانایی در برقراری ارتباط صحیح و موثر با بازیگران اکوسیستمهای خارجی دانست.
آیا شتابدهندهها در حال حاضر برای پوشش این ضعف، فعالیت مشخصی تعریف کردهاند؟
پنج سال پیش، در اکثر حوزههای مرتبط با کسبوکارهای آنلاین، قانون مسکوت بود و یا به قوانین نخنمای قانون تجارت استناد میشد و به همین دلیل، اکثر نیازمندیهای حقوقی استارتاپها به خدمات ثبت شرکت، ارتباطات بین کارآفرینان، هیئت مدیره و مجامع رسمی و در مواردی، قراردادهای جذب سرمایه (که عموماً سرمایهگذار خود شتابدهنده بود) محدود میشد.
اما امروز در بسیاری از حوزهها مانند بهداشت و سلامت و فینتک، چارچوبها و مجوزهایی برای فعالیت استارتاپها تعیین شده است که آگاهی از آنها برای کارآفرینانی که در این حوزهها فعالیت میکنند حیاتی است. یکی دیگر از چالشهای موجود، تعریف مدل کسبوکار و هماهنگی آن با قوانین و محدودیتهای مالیاتی، خصوصاً در استارتاپهای پلتفرمی (یا چند وجهی) است.
همچنین با رشد گردش مالی کسبوکارهای آنلاین در این سالها، نظارت بیشتری بر آنها اعمال میشود که این امر آموزش و پشتیبانی حقوقی از استارتاپهای تحت پوشش شتابدهندهها را بیش از پیش، ضروری میکند.
شاید به جرأت بتوان گفت بزرگترین مشکل فعلی استارتاپها، آنطور که از تحقیقات میدانی متعدد و صحبت بنیانگذاران استخراج شده است، کمبود نیروی انسانی متخصص است. مشکلی که در سالهای گذشته، کمتر وجود داشت. دلیل تشدید این مشکل را میتوان از یک طرف افزایش نیاز شرکتها به متخصصین IT و از طرف دیگر افزایش انتظارات (خصوصاً مالی) نیروهای متخصص و همچنین تخصصیتر شدن فناوریهای مورد استفاده بیان کرد.
البته که خدماتی مانند آموزش مسائل فنی و یا تیمیابی در بین شتابدهندههای جهان نیز چندان رایج نیست، اما اگر فعالیت شتابدهنده را از نام آن و نیاز کارآفرینان تعریف کنیم نه از مدلهای وارداتی، شتابدهندهها میبایست برای این چالش نیز راه حلی بیاندیشند.
توجه بیشتر به امر شبکهسازی، عقد قراردادهای همکاری با آموزشگاهها و تسهیل اسکان نیروهای متخصص غیرتهرانی* و ... شاید راهحلهایی برای بزرگترین مشکل فعلی استارتاپهای ایران باشند.
*البته که تمرکز زدایی از پایتخت در دراز مدت به سود کل اکوسیستم کارآفرینی کشور خواهد بود اما در این نوشتار صرفاً سعی شده است که چالشهای شتابدهندهها (و نه اکوسیستم) بررسی شوند.
پس از آنچه تا اینجا گفته شد، زمان مطرح کردن این سوال است:
چرا شتابدهندههای ایرانی، به استناد گفته مدیرانشان، با مشکل جذب استارتاپها مواجه هستند؟ آیا استارتاپها، کارآفرینان و نیازهایی که هنوز پاسخ داده نشدهاند، تمام شدند؟! طبیعتاً نه. شاید مشکل در این باشد که شتابدهندهها خود به عنوان یک کسبوکار، در امر ایجاد انگیزه و جذب مخاطب (یا مشتری) که همان تیمهای کارآفرین هستند، متناسب با فضای حال حاضر اکوسیستم عمل نمیکنند.
در سالهای آغازین این موج، کارآفرینان انتخابهای زیادی بجز شتابدهندهها، برای رشد استارتاپ خود (با تعریف رایج) نداشتند؛ ذهنیت مبهم جامعه و همکاران تجاری بالقوه نسبت به کسبوکارهای آنلاین، دسترسی کم به آموزش، سرمایه و ... باعث میشد تا شتابدهندهها بتوانند با ارائه حداقل خدمات، ارزشی ملموس برای کارآفرینان ایجاد کنند.
اما اکنون، با ظهور و پیشرفت اجزای دیگر اکوسیستم (مثل مراکز حمایتی دولتی و سرمایه گذاران خطرپذیر مستقل، منابع آموزشی متنوع، رویدادهای ارائه متعدد و...)، کارآفرینان میتوانند مسیرهای مختلفی را برای پاسخگویی به نیازهای خود انتخاب کنند.
شاید وقت بازنگری اساسی در ساختار و خدمات شتابدهندهها باشد. امروز بر خلاف گذشته شتابدهندهها تیمهای خوب را انتخاب نمیکنند، بلکه کارآفرینان هستند که شتابدهندههای خوب را انتخاب میکنند.
نظر شما چیست؟ چه جنبههای دیگری از فعالیت شتابدهندهها نیاز به بهبود دارد؟ پیشنهاد شما چیست؟
مدیربرنامه سابق شتابدهنده نوینتک
شتابگیرنده(!) سابق شتابدهنده آواتک
مُحی سنیسل