اگر قسمت قبلی رو نخواندید قبل از ادامه دادن به سراغش برید.
تصور کنید چهار زیر دست با ملاحظه رفتار می کنند و روزی بیش از 3میمون به دوش مدیرشان ندهند.
در یک هفته پنج روزه مدیر شصت میلیون میمون بر دوش خواهد داشت.
بنابراین تمام زمان زیر دست تحمیل را صرف سازماندهی اولویت ها در چهارچوبی عملی می کند.
چها زیر دست پشت در منتظر او هستند تا با او در مورد میمون هایشان صحبت کنند. مدیر آنان را یکی یکی به دفتر فرا می خواند.
هر کدام از زیر دستان که از دفتر خارج می شوند، مدیر می بیند که میمونی بر دوش زیر دست از دفتر خارج می شود و این برای مدیر پاداش هست.
فرماندهی و کنتزل در فلسفه ی مدیریت، همه چیز محسوب می شود، اما هم اکنون شاهد مرگ آن هستیم.
متفکران مدیریت در دهه های اخیر در یافته اند که نمی توانند فقط میمون را به دوش زیر دستان بیندازند و با فراغ خاطر به کارهایشان بپردازند .توانمند سازی زیر دستان کار پیچیده ای است.
توانمند سازی به این معناست که باید افراد را پرورش دهید، و این پرورش افراد بیشتر از اینکه خودتان کا را انجام دهید وقت می برد.
مهم ترین درد در توانمند سازی این است که تفویض موثر به ارتباطی بین مدیر و زیر دست وابسته است.
بسیاری از مردم هویتشان را از مقایسه خود با دیگران پیدا می کنند.
این امر سبب می شود نتوانند از موفقیت دیگران ، حتی افراد محبوبشان خوشحال شوند. مدیرانی که با توجه به نظام ارزشی و اصول بنیان ، در کمال زندگی می کنند، نسبت به شیوه ی توانمند سازی رهبری تحمل بیشتری دارند.
بسیاری از اوقات، آنقدر مشغول اند که وقت کافی برای رسیدگی گوریل های واقعی در سازمان ندارند.
مدیران باید مطمئن شوند قرار نیست که زیردستان ، به زمان مدیریت دست اندازی کرده و باری از مسئولیت را به
او محول کنند.
در قسمت بعد به قوانین تغذیه و نگه داری میمون ها خواهیم پرداخت....
منبع:
برگرفته از مقاله مدیریت زمان ویلیام اونکن و ویلیام واس دانشگاه هاروارد