ویرگول
ورودثبت نام
سارا قرائي
سارا قرائي
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

از من متنفر نباش،فقط مي خواستم قوي باشي

داستان پدران زخم خورده اي كه مي­ خواهند به هر طريقي پسران قوي تربيت كنند.

به بهانه ديدن قسمت نهم فصل دوم سريال Crown و داستان مدرسه رفتن پرنس چارلز و اصرار پرنس فيليپ جهت رفتن به مدرسه Gordonstoun در اسكاتلند به جاي مدرسه Eton در بركشاير (اگر سريال را نديديد مي توانيد اين قسمت را مجزا ببينيد).



فيليپ در دوران كودكي تروماي زيادي را تحمل كرده است، مثل هر كدام از ما كه در دوران كودكي خواسته يا ناخواسته با روان­مان بازي شده است.

ما نگراني ها و ترس هاي زيادي را از دوران كودكي در خود انباشته كرده ايم.

براي فليپ خيانت پدر به مادرش كه باعث بستري شدن او در بيمارستان رواني شد، رها شدن توسط پدرش و احساس بي كسي در دوراني كه هر بچه اي نياز دارد از حمايت عاطفي پدر و مادرش بهره مند گردد. سقوط هواپيماي خواهرش و از دست دادن او براي فيليپ نوجوان يعني دنيا به تمامي تاريك است و اميدي نيست.

لحظه اي كه فيليپ خبر سقوط هواپيما و مرگ خواهرش را مي شنود
لحظه اي كه فيليپ خبر سقوط هواپيما و مرگ خواهرش را مي شنود


هدف من بازگو كردن ماجراي فيليپ با جزئيات نيست. شرح مختصري بود از آنچه بر او گذشته است، اينكه او چگونه با اين مسائل كنار آمده است و ما چگونه دردهايمان را تسكين مي بخشيم. او به جاي ترسيدن از پرواز و هواپيما خلباني آموخت. در روان درماني مي­گوييم در بزرگسالي در حال تقلا با دردهاي گذشته هستيم، يا كاري را انتخاب مي كنيم كه در تضاد با تروماي دوران كودكي ما است. مثلا اگر در بچگي زياد تنبيه شديم در بزرگسالي شغل پليس را انتخاب مي كنيم تا از ديگران محافظت كنيم. فيليپ خلبان مي شود تا درد فقدان خواهرش و ترس درون خودش را با مهار هواپيما از بين ببرد.


فيليپ، چارلز را براي رفتن به گوردونستون آماده مي كند
فيليپ، چارلز را براي رفتن به گوردونستون آماده مي كند


ما فيليپ را تشويق مي كنيم و شايد از او الگوبرداري كنيم تا بر ترس هاي خود غلبه كنيم. اشكال كار اينجا پديد مي آيد كه او از پسرش مي خواهد تا از همان مسيري كه خودش رفته، قوي شده و بر ترس هايش غلبه كرده استفاده كند. اصرار رفتن چارلز به مدرسه Gordonstoun كه شرايط سختي دارد براي غلبه بر آنچه فيليپ در نوجواني بايد بر آنها غلبه مي­ كرد بدون توجه و درك اين موضوع مهم كه چارلز به هيچ عنوان مسائلي را كه پدرش در اين سن تجربه كرده است را نداشته و در فضاي ديگري بزرگ شده است، بزرگترين ايراديست كه مي­ توان به فيليپ و والدين شبيه به او گرفت. چارلز علي رغم بي تابي مجبور مي شود پنج سال در آن مدرسه بماند، اما متاسفانه نتيجه اي را كه فليپ مي خواست در او ببيند، نديد.

زماني كه پدر يا مادر مي شويم بايد در نظر داشته باشيم كه فرزند ما در شرايط بحران دوران كودكي ما بزرگ نشده است.



هدف من از روايت اين بخش سريال بيشتر توجه به اين نكته تربيتي بود : ما نبايد فكر كنيم آنچه بر سر ما آمده و مدلي را كه ما با آن بر دردها و زخم هايمان مرهم گذاشتيم، جامعيت دارد و يك شيوه كلي است كه به درد همه خصوصا فرزندانمان مي­ خورد.

فيليپ نوجواني كه ناگهان به طور همزمان مجبور است بار همه اتفاقات دردناك زندگي را به تنهايي به دوش بكشد، شايد بهترين واكنش را از خود نشان داده باشد. اگر او مراقب يا شخصي را داشت كه او را راهنمايي مي كرد حتما در مسير ديگري قدم مي گذاشت و به شيوه ديگري به آن اتفاقات پاسخ مي داد. ما در بزرگسالي و زماني كه پدر يا مادر مي شويم بايد در نظر داشته باشيم كه فرزند ما در شرايط بحران دوران كودكي ما بزرگ نشده است. چرا بايد آنها را به زور در شرايط سخت قرار بدهيم؟ آيا آنها دقيقا مطابق شخصيت ما هستند؟ آيا اطمينان داريم كه نتايج حاصل همان است كه براي خود ما به دست آمده است؟ اگر دردهاي بيشتري را از روي خيرخواهي بر روان آنها تحميل كرديم چه؟

گاهي به باور خودمان براي فرزندمان يا اطرافيان كار درستي انجام مي دهيم اما از اين مطلب غافل مي مانيم كه با آنچه منحصرا به تنهايي احساس كرديم و براي ما جواب داده است، نمي توانيم با اطمينان براي سعادت ديگران برنامه ريزي كنيم. بهتر است از تجربه آن اتفاق ها خردي كسب كنيم و با شناخت از شخصيت و محيط پيراموني نسخه اي خاص و مناسب براي كساني كه دوست شان داريم بپيچيم.

توصيف چارلز نوجوان از مدرسه
توصيف چارلز نوجوان از مدرسه


پرنس چارلز زماني كه پدر مي شود پسرهايش هري و ويليام را به مدرسه Eton در بركشاير مي فرستند.



سريالشخصيتروان درمانيروان شناسيسلامت روان
گاهي دوست دارم بنويسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید