اینجا نمایش وضعیت سیستم رو توضیح دادم و راجعبه فواید استفاده ازش صحبت کردم. حالا میخوام توی این مقاله در مورد انواع بازخوردهایی که میتونیم به کاربر نشون بدیم حرف بزنم.
همونطور که اشاره کردم ۳ نوع بازخورد داریم: لمسی، سمعی و بصری
بازخورد بصری (دیداری) یا Visual feedback:
هدف بازخورد بصری این است که کاربر بداند کجای فرآیند قرار دارد و سیستم چه کاری انجام میدهد. با بازخورد دیداری میتوانیم حس سردرگمی را از کاربر بگیریم و به او بگوییم درخواست تو را دریافت کردیم و در حال انجام دادن آن هستیم. اینجا چندین نمونه از فیبدکهای بصری استفاده شده در وبسایتها یا اپلیکیشنهای مختلف را برایتان مثال زدم.
با استفاده از Progress bar میشود به کاربر نشان داد چه مقدار از کارش انجام شده است. مثال: وقتی میخواهید یک فایل را از طریق gmail ارسال کنید، میزان بارگذاری شده آن فایل را به شما نشان میدهد.
زمانهایی که نمیخواهیم به کاربر بگوییم چقدر باید منتظر بماند تا سیستم درخواستش را انجام دهد، از لودینگ استفاده میکنیم.
یک مدل دیگر از نمایش لودینگ، سایت یوتیوب است. این سایت محتوا را به تدریج بارگیری میکند. به این ترتیب کاربر متوجه میشود باید منتظر بماند.
در وبسایتهایی با تعداد صفحات زیاد، از Breadcrumbs استفاده میشود تا به صورت سلسه مراتب به کاربر نشان بدهد الان در کدام صفحه قرار دارد. مثال: دیجیکالا به شما نشان میدهد از طریق کدام صفحات به این محصول مورد نظرتان رسیدید. این سلسه مراتب باعث میشود شما بدانید محصول زیر مجموعه کدام دسته بندی است
آیتم دیگر استفاده از Toast Notifications است. به نوتیفهایی گفته میشود که یک پیامی را نشان میدهند و به صورت خودکار بعد چند ثانیه ناپدید میشوند. به طور مثال توی اپ pinterest زمانی که عکسی را دانلود میکنید، یک پیام به شما نمایش داده میشود با مضمون "عکس دانلود شد" و بعد ناپدید میشود
صفحه اول اپلیکیشنها میتوانند با استقاده از یک فیدبک خوب طراحی بشوند. اینکه کاربر باید منتظر ثبت اطلاعاتش یا بارگذاریی اپ بشود، ممکن است خسته کننده باشد. با استفاده از animated splash ها میشود این انتظار را به حس خوبی تبدیل کرد. نمونه اپلیکیشن کرفس است
اگه بخشی از سیستم شما اطلاعات را به صورت مرحلهای از کاربر میگیرد بهتر است که بهش نشان بدهید دقیقا توی چه مرحلهای قرار دارد و چقدر دیگر از مسیر باقی مانده است. اینجوری حس سردگمی و گم شدن را از کاربر میگیرید و احتمال اینکه کاربر این بخش را رها کند کاهش میدهید. برای این بخش اسنپ مارکت را برای شما مثال زدم.
به جز دنیای دیجیتال مثالهای دیگری هم میتوان زد. اگر چیزی یادتان بود توی کامنتها بنویسید.
بازخورد سمعی (شنیداری) یا Audio feedback:
یکی از بازخوردهایی که از اطرافمان توسط وسیلهها دریافت میکنیم، از طریق صداست. نمونه هایی از این بازخوردها را احتمالا اطرافتان دیدهاید، مثل سوت کشیدن کتری درحال جوشیدن. ما از این روش بازخورد میتوانیم در سیستمهای مختلف هم استفاده کنیم. با این بازخورد به کاربر میگوییم که ما درخواستت را متوجه شدیم و در حال انجامش هستیم.
مثال: زمانی که شما گوشی موبایلتان را با بلوتوث به سیستم ماشین وصل میکنید و این جمله رو میشنوید (: your bluetooth device is connected successfully .با این بازخورد صوتی متوجه میشوید بلوتوث شما متصل شده است.
زمانی که با شمارهای تماس میگیرید از روی بازخوردهای صوتی متوجه وضعیت ارتباط خودتان میشوید. مثلا با شنیدن صدای بوق اشغال میفهمیم طرف مقابل در حال مکالمه است.
فیدبک لمسی(لامسه) یا Haptic feedback:
در بیشتر مواقع فیدبک لمسی نمیتواند به تنهایی راه ارتباطی باشد و بهتر است در کنار فیدبکهای شنیداری و دیداری مورد استفاده قرار بگیرد. سعی کنید در موارد خاص یا کارهای پیچیده بازخورد لمسی را به کار ببرید نه کارهایی معمولی مثل فشار دادن یک دکمه. حواستان باشد که از فیدبک لمسی در جای درست استفاده کنید. چون در غیر این صورت به جای کمک کردن ممکن است باعث ناراحتی و عصبانیت کاربرتان بشوید. مواردی که میتوانید از بازخورد لمسی استفاده کنید:
کاربر اطلاعات نادرستی وارد کرده و میخواهید به او بازخورد بدهید
قصد دارید توجه کاربر را به یک موضوع خاص جلب کنید
زمانی که شما با شخصی تماس میگیرید و طرف مقابل تماس شما را جواب میدهد، یک لرزش خفیف حس میکنید. این لرزش نمونهای از بازخورد لمسی گوشی شما است.
طرح Liam Tucker، اسنوبردسوار یا اسکیباز را با ویبره ساعت هوشمند از پیچی که جلوی او قرار دارد آگاه میکند
دستههای بازی Xbox با توجه به عملکردتون در بازی، دسته رو به لرزش در میاره تا شما رو متوجه حرکتی که انجام دادین بکند
مثالهای دیگر زیادی وجود دارد که حتما در اطراف خود دیدهاید. اگر دوست داشتید در بخش کامنتها برایم بنویسد. در آخر امیدورام این مقاله برایتان مفید بوده باشد :)