ویرگول
ورودثبت نام
Sara Motahary
Sara Motahary
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

تولد دختر بهار...

تولدم رسید...
هر سال که می‌گذرد تجربه های زیادی به دست میارم ؛ یه سال دیگه هم گذشت و من در اوج خوشحالی و غم لبخندی رو در دل دارم زیرا که هر سال سالی برای تجربه و ماجراجویی های کشف نشدنی است و این من رو به وجد می آورد
اینکه یه سال بزرگ تر شدی و به آرزوی بچگیت رسیدی و الان تو یه آدم بزرگی قشنگ نیست؟
البته که سخته هر چه بزگ تر می‌شویم؛بازی های سرنوشت سخت تر میشود اما خب من با تمام وجود این رو میپزیرم
یه روز همچین زمانی با صدای گریه و اشک شوق مامانم من و خواهر دوقولوم به دنیا سلام کردیم
روزی که نوزادی به گلهای بهاری سلام کرد و این منم منی که الان یه دختر بزرگ شدم دیگه اون کوچولوی دوست داشتنی نیستم با دغدغه ی کوچیک الان منم و باری از رویا ها و آرزو ها ...
تولدم مبارک

۱۴۰۳/۱/۱۲

تولدبهارفروردیندختر
فرار از اتاق تاریک ذهن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید