عزیزِ عزیزتر از جانم
هنوز هم خاطراتت را ، دوست می دارم
کنارم نیستی و
نزدیک روز عاشقی بودن ، چه سود
جاده چالوس
پیچ وخم ها
راه رفتن زیر باران
فال حافظ
شعر خواندن
یا که حتی خش خش برگان پاییزی ، چه سود
اینجادر نبودنت
زمستان شده است ، سرد
حرارت نیست
دست هایم یخ زده
عزیزِ عزیزتر از جانم
منِ دیوانه هنوز
مست عطرت
مدهوش دو چشمت
بی قرار آغوشت
و دل تنگ دیدارت هستم
عزیزِ عزیزتر از جانم
مرا ببخش
که هنوز هم در نبودت
با تو در افکارم قدم میزنم
حرف میزنم
میخندم از ته دل
و هنوز عاشقانه دوستت دارم
آقای نویسنده
11/ بهمن ماه / 1399
خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم ???♂️