"قدیمی ترین و قوی ترین احساس انسانی ترس است و قدیمی ترین و قوی ترین شکل ترس، ترس از ناشناخته هاست. "
تا به حال به ترس هایتان فکر کردید ؟ ترس از تاریکی، ترس از ارتفاع، ترس از دست دادن عزیزان و هزاران ترس کوچک و بزرگ دیگر که روزانه با آنها دست و پنجه نرم می کنیم.
یک کتاب دیگر از مجموعه کتاب های "تجربه و هنر زندگی" نشر گمان، کتاب فلسفه ترس است. کتابی که به زبانی رسا تعریفی از ترس و جوانب مختلف آن به ما ارائه می کند.
به گفته ی نویسنده ترس فضای عمل را شکل می دهد به این معنا که حوزه ای در جامعه نیست که ترس بدان راه نیافته باشد و در واقع ترس احساسی ست که بر فضای عمومی جامعه مسلط شده و دانشمندان علوم اجتماعی از آن به عنوان فرهنگ ترس یاد می کنند. ترس از نظر فرهنگی همان عینک ذره بینی است که جهان را از پشت آن نگاه می کنیم.
تمام آمار و ارقامی که در روزنامه ها و اخبار می خوانیم و می شنویم مدام به ما یادآوری می کنند که جهان چه جای خطرناکیست، جنایات هولناک، تصادفات و بلایای طبیعی و چه و چه. وضعیت زیست محیطی در حال بدشدن است امکان دارد چنین شود و چنان شود اما میان امکان تا واقعیت فاصله ای وجود دارد. تا زمانیکه در قلمروی امکان زندگی می کنیم همه بلایای طبیعی محتمل الوقوع هستند. این بدین معنا نیست که نسبت به اتفاقات اطرافمان منفعل باشیم اتفاقا چون برایمان مهم هست نگران می شویم و می ترسیم. اما همواره باید در نظر داشته باشیم که امکان و واقعیت دو مقوله متفاوتند. ده ها نفر را دیدم که از ترس وقوع جنگ ایران و امریکا ناله سر می دهند و خبرها را با نگرانی دنبال می کنند بدون اینکه تحلیلی از اخبار داشته باشند. خبرهای کوتاه شبکه های اجتماعی در صفحات خبرگزاری ها فقط و فقط ما را نگران تر می کنند. این کتاب درباره احساساتی که خبرگزاری ها در ما بر می انگیزانند صحبت می کند و ما را آگاه به آنچه رسانه با ما می کند.
ترس مسری است و فعالان حوزه رسانه این را خوب درک کرده اند و برای فروش اخبار خودشان خوب بلدند که چگونه خبری را با ترس بیامیزند و به صورت تراژیک و دراماتیک آن را به مردم تحویل دهند. امروزه ترس دستاویز بسیار مهمی است برای احزاب سیاسی تا به احساسات و تفکرات مردم جهت دهی کنند.
کتاب به نکته جالبی اشاره می کند که افرادی که تلویزیون بیشتر نگاه می کنند و بیشتر اخبار را دنبال می کنند؛ بیشتر مایلند تصور کنند که جامعه و محله شان نا امن است و جرم و جنایت رو به افزایش است. و آنها بیشتر در معرض خطرند و همیشه نگرانند. اگر به دور و بری هایتان دقت کنید حتما کسی را با این ویژگی می شناسید.
موضوع ترس در طول زمان تغییر شکل داده است، همه اعصار ترس های مخصوص خودشان را داشتند. در این عصر که کسی مثل گذشته به عذاب ابدی فکر نمی کند همه به سرطان و تروریسم و خطرات زیست محیطی فکر می کنند. اما اگر به وضع کل جهان بنگریم وضع بهتر از آنی است که در گذشته ها بوده است. جنگ های داخلی کمتر شده، نسل کشی کمتر از هر زمان دیگری است. جوامع امن تر شده اند، اما به دلیل وجود رسانه های جمعی و اینترنت، سرعت انتقال اطلاعات بیشتر شده و ما راحت تر و زودتر در جریان خبرهای بد قرار می گیریم و فکر می کنیم که دنیا نا امن تر شده است. در حالیکه تجاوز به کودکان بوده و هست اما نحوه انعکاس آن متفاوت شده است.
در ادامه به قسمت های جذاب تر کتاب می پردازم که شاید برای اینکه تصمیم بگیرید این کتاب را بخوانید یا نه به شما کمک کند.
ترس چیست ؟
ترس پدیده تکاملی است و موجوداتی که فاقد قوه ی ترس اند بخت کمتری برای محافظت از خودشان و در نهایت بقا دارند. ترس ما را آماده می کند تا از موقعیت های خطرناک برهیم در عین حال می تواند ما را فلج کند، زمانیکه تناسبی میان ترس و آنچه از آن می ترسیم وجود ندارد.
ترس و خطر:
جامعه شناس بریتانیایی، پست مدرنیسم را "فرهنگ خطر آکند" توصیف می کند نه به این معنا که بیشتر از گذشته در معرض خطرند بلکه از این جهت که انسان امروزی آگاهی بیشتر و متفاوت تری از خطرات دارد. اما ای کاش این آگاهی مبتنی برتجربه های شخصی یا اطلاعات دست دوم باشد. متاسفانه این آگاهی مبتنی بر "ناتجربه های دست دوم" است و این نوع آگاهی به تصمیم گیری های نامعقول منجر می شود.
این خطر-آگاهی به صورت سیستماتیکی تصویری کج و معوجی از جهان به ما می دهد. ما بر اساس آگاهی که از خطرات بدست آمده تصمیماتی برای مواجه می گیریم. پس از 11 سپتامبر مردم از سفر هوایی ترسیده و به سفرهای زمینی روی آورده اند در حالیکه نمیدانستند سفر هوایی همچنان امن ترین راه است. پس خیلی ها جان خودشان را در جاده ها از دست دادن بر اساس تصمیم غلطی که برای مواجه با ترسشان گرفتند.
ما به صورت روانی دوست داریم به وقایع منفی اعتبار و توجه بیشتری نشان دهیم و مردم تمایل دارند که چیزی که پر خطرست را معتبر تر و قابل اتکا تر بدانند. خیلی مواقع فرق نمی کند که منبع خبر چه باشد، مردم بدترین سناریو را قابل اعتماد ترین و موثق ترین می پندارند.
جذابیت ترس:
نیچه معتقد است که جهان جذابیتش را از دست داده چون به قدر کافی از آن نمی ترسیم. ترس با جذابیت پیوند خورده است، جهانی که در آن ترس ریشه کن شده به نظر جهان جذابی نمی آید. انسان مدرن امروزه به دنبال تجربه های هیجان انگیز به سراغ فیلم ها و بازی های ترسناک می رود. اما یک تفاوت وجود دارد، میزان ترس در این تجربیات کنترل شده است. این تجربیات راه های امنی هستند برای تجربه ترس و جذابیت آن در حالیکه آسیبی ندارند. تجربه های ورزشی ترسناک و پر هیجان مرحله ی دیگر از این هیجان خواهی است. پرش از ارتفاع، بانجی جامپینگ، رفتینگ، اسکای دایوینگ و هزاران تجربه هیجان انگیز دیگر.
کتاب در ادامه به بررسی آمار و ارقامی می پردازد که واقعا جای تفکر دارند. ما به هیچ وجه نباید حمله تروریستی را دست کم بگیریم اما متاسفانه تصویر معقولی از حد و حدود این خطر به مردم داده نمی شود. در سال 2001، 3 هزار نفر در آمریکای شمالی در اثر حملات تروریستی کشته شده اند، در حالیکه در همان سال 700 هزار نفر بر اثر بیماری قلبی و 550 هزار نفر بر اثر سرطان جان سپردند. ببینید جنگ علیه تروریسم چه ابعاد نامعقولی به خود گرفته است. خیلی وقت ها مبارزه با علت و موجبات ترس خودش موجب ترس شده است!
ترس آزادی ما را ربوده است. انگار تبدیل شده ایم به انسان هایی که منتظرند ببینید چه بلایی قرار سرشان بیاید، آدم های منفعلی که فقط رنج می برند. مسئله این نیست که ترس را از میان ببریم. ترس مقوله ایست که همیشه بوده و خواهد بود. ما می ترسیم چون هنوز چیزهایی برایمان مهم است و این خیلی نشانه خوبی است. ما فقط باید بیاموزیم که با نگاه متفاوت تری به ترس هایمان بنگریم و بیندیشیم و بدانیم که برای بعضی ترس ها چاره اندیشی ممکن است و برای بعضی غیر ممکن. اگر تمرین کنیم که به ترس هایمان از زاویه ای دیگر نگاه کنیم، کار بسیار مهمی کرده ایم.