من در این مطلب تجربه شخصی خودم در باسلام را مینویسم، در سازمانهای متفاوت وظایف مدیر محصول وابسته به سازمان و محصول میتواند متفاوت باشد.
در اوایل که مدیر محصول شده بودم همیشه خودم را به خاطر نداشتن بعضی از مهارت ها مخصوصا مهارت های فنی قضاوت میکردم اما یک روز از خودم پرسیدم که واقعا مدیر محصول چه وظایفی دارد و آیا واقعا باید مهارت فنی زیادی داشته باشد؟ (من طراح تجربه کاربری بودم و بعد مدیرمحصول شدم)
در همین مسیر شروع کردم به جستوجو درباره وظایف مدیر محصول در شرکت های بزرگ و با این حقیقت آشنا شدم که همه شرکتها و سازمانها در دورههای متفاوتی در آگهیهای شغلی مدیران محصولشان مهارتهای متفاوتی را عنوان کردهاند. یعنی یک سازمان در بازههای زمانی متفاوت آگهیهای متفاوتی برای مدیر محصول داشته و در واقع نه درسازمانهای مختلف بلکه در یک سازمان در زمانهای متفاوت مهارت های متنوعی برای مدیرمحصول تعریف شده است.
اگر همه کلید واژه های آگهی های شغلی سازمان های مختلف برای مدیر محصول رو کنار هم جمع کنیم به یک لیست حدودا 20 الی 30 مهارتی میرسیم که شامل تجربه کاربری (کاربر محور بودن)، مهارت های فنی، تحلیل دیتا و داده، مارکتینگ، بیزینس و رشد است. (اما مدیر محصول همه این مهارتها را درفقط باید بداند و لازم نیست در همه این مهارت ها متخصص باشد).
مدیر محصول باید براساس تحقیقات کاربر، داده ها و تحلیل رقبا به دنبال کشف مشکلات کاربر باشد و به هیچ عنوان براساس تصورات و فرضیات تصمیم نگیرد.
مرحله بعد از کشف مشکلات کاربر اولویت بندی ست. در هر سازمانی کارکنید با محدودیت منابع مواجه میشوید محدودیت منابع میتواند منابع مالی، تکنولوژی، انسانی و زمان باشد. پس مدیریت منابع و تصمیمگیری یکیدیگر از وظایف مهم مدیر محصول است.
اولیت بندی را باید براساس ارزش افزودهای که برای کاربر خلق میکنید انجام دهید.برای اولویت بندی همیشه از خودتان بپرسید آیا کاری مهمتر از این هست که برای کاربر بتوانم انجام دهم.
همیشه باید به این نکته دقت کنید که کاربر محصول ما را به عنوان یه محصول منحصر به فرد استفاده نمیکند بلکه برای ارزش و حسی که از محصول دریافت میکند مشتری و کاربر ماست. کاربرمحور بودن و حل مشکلاتش از اصول اصلی این کار است.
بعد از کشف مشکل و اولویت بندی باید به این سوال جواب بدهید که چقدر و با چه کیفتی این بهبود را توسعه بدهم و چه زمانی توسعه محصول را متوقف کنم.
یکی از کارهای مهم مدیریت محصول نگهداری سطح کیفیت محصول است که از دو دیدگاه میتوان به آن نگاه کرد
دیدگاه اول: سطح کیفیت محصول رو به پایین نرود .
دیدگاه دوم: از ایدهآل گرایی جلوگیری کنید و منابع زیاد مصرف نکنید.
برای مدیریت این کار کافی است شما فقط یک قدم برای حل مشکل کاربر بردارید و همین که شما بتوانید یک پله بهبود ببخشید برای او کافی است. (درواقع باید به اندازه کافی توسعه بدهید و بلند پروازی نکنید)
همیشه ایدهآل در ذهن شماست اما در ذهن کاربر چیزی جز حداقلی که موجود است نیست و با یک پله بهبود هم خوشحال میشود.
مرحله بعد رساندن محصول به دست کاربر است تا زمانی که تغییرات شما به دست کاربر نرسد یعنی شما هیچ کاری نکردهاید اطلاع رسانی و آگاه کردن کاربر در این مرحله ارزش ویژهای دارد.
مرحله آخر ارزیابی است، تمامی این مراحل بدون ارزیابی مانند زنبور بی عسل است. باید از رفع مشکل کاربر خاطر جمع بشوید و اگر موفق به حل مشکل کاربر نشدهاید، همین مسیر را از اول طی کنید تا زمانی که مشکل کاربر حل بشود. بدون ارزیابی و سنجش ارزشی که برای کاربر خلق کردهاید در واقع کار شما ناتمام است.
(هیچ موقع کاری را که نمیتوانید بسنجید انجام ندهید.)
امیدوارم این مطلب کمکتون کنه و منتظر نظرات شما هستم.