یه حرفی رو یکی از دوستام خیلی میزد. می گفت سارا کتابی که فیلمش ساخته شده، فیلمش رو نبین کتابش رو بخون. من اوایل فکر می کردم الکی میگه قطعا فیلم بهتره. فکر کن تو باید ۳۰۰ تا ۶۰۰ صفحه کتاب بخونی ولی فیلم اون کتاب رو برات توی نهایت ۲ الی ۳ ساعت شرح میده. تازه اشخاص، صحنه، موزیک و خیلی چیز های دیگه هست که تو رو بیشتر به وجد میاره. راستش من کتاب غرور تعصب رو شروع کرده بودم بخوندن ولی چون ترجمه به شدت بدی داشت هیچی از متن کتاب نمی فهمیدم و وقتی فیلم این کتاب رو دیدم مطمعن شدم که فیلم هر کتاب بهتر از خود اون کتابه ولی همین جا حرفم رو پس میگیرم....
من زمانی حرفم رو پس گرفتم که کتاب بابا لنگ دراز رو خوندم. من وقتی بچه بودم کارتون بابا لنگ دراز رو دیده بودم و یکی از کارتون های مورد علاقم بود، ولی وقتی شروع کردم به خوندن کتاب متعجب شدم. تمام کتاب بجز تیکه اولش نامه هایی بود که جودی به بابا لنگ دراز می فرستاد. خیلی واسم عجیب بود چون توی کارتونش اصلا این شکلی نبود. یعنی کارتونش نامه ها رو فضا سازی کرده بود و اتفاقات رو به صورت روزمره نشون میداد و بعد شب جودی اون ها رو می نوشت تا برای بابا لنگ دراز بفرسته ولی کتابش فقط نامه بود. من وقتی کتاب رو می خوندم فضا سازی های که می کردم خیلی با کارتونی که دیده بودم فرق داشت و می دونی خوبیش چیه؟ این هست که تو وقتی با تخیل خودت یه صحنه از داستان رو میسازی، جزییات مورد علاقه خودت رو بهش اضافه می کنی و اون صحنه برات دلچسب تر میشه و می دونی که منحصر به فرده. ولی توی کارتون یک صحنه مشخص هست شاید خیلی پر آب و تاب و خوش رنگ و... باشه ولی منحصربه فرد تو نیست. احساس می کنم دیدن فیلم یک کتاب یعنی سرکوب تخیل. البته از حق نگذریم کارتون بابا لنگ دراز هم خیلی خوب بود.
به هر حال واقعا به این موضوع یقین پیدا کردم که هر کتابی از فیلمش یه سر و گردن بالاتره(البته از نظر من) و درس گرفتم که اگر خواستم یک داستان رو بفهمم اول کتابش رو بخونم و بعد به سراغ فیلمش برم. کتاب غذای مغزه و من چه مغز شکمویی دارم :)