تا به حال برایتان پیش آمده با شنیدن نظر شخصی دیگر درباره خودتان، لرزهای به تنتان بیافتد گویی رعد و برقی ناگهانی به شما اصابت کرده؟! شاید هم بعد از شنیدن «انتقاد» عرقی سرد روی صورتتان بنشیند و از درون درحال جوش و خروش باشید!!
برای همهمان پیش آمده که دیگران از ما انتقاد کنند و یا نظراتی بدهند که خیلی به مزاقمان خوش نیاید. هر چه باشد ما انسانها تا زمانی که در کنار هم و در یک اجتماع زندگی میکنیم غیر ممکن است نقدی از طرف خانواده، دوستان، همکاران و از همه دردسرسازتر یعنی رئیسمان دریافت نکنیم.
چه کسی تا به حال در زندگیاش مورد انتقاد قرار نگرفته است؟! هیچ کس
در این گونه مواقع واکنش درست، یا بهتر بگویم واکنشی که منجر به آسیب رابطهمان با منتقد نشود، چیست؟ شاید اگر بدانیم پشت آن انتقاد چه چیزی نهفته است، بتوانیم واکنش بهتری نشان دهیم.
همه میدانید هنگام شنیدن انتقاد، بهتر است:
اما در این مطلب میخواهیم به درون ذهن کسی که از شما انتقاد کرده برویم، و بررسی کنیم که پشت صحنه این انتقاد کردنهای تند تیز چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟!
هر انتقاد بیان وارونهی یک نیاز است. به عبارت دیگر، شخص منتقد نیازی دارد که بخشی از برآورده شدن آن نیاز در گروئه دستان شماست. همهیما در طول زندگی با چنین موقعیتهایی روبهرو شدهایم؛ در ادامه نمونههای متفاوتی از این انتقاد کردنها آورده شده که نیازی پشتشان نهفته است.
موقعیت اول: زوج شاغل
زوجی را تصور کنید که مدتی است با هم بحث میکنند.
بهرام: هر شب دیر میای خونه، اصلا یادت هست آخرین بار کی با هم شام خوردیم؟!
مینا: خب کار داشتم، باید تا هفتهی آینده پروژه رو تحویل بدم.
بهرام: نمیدونم، میتونستی حداقل خبر بدی بازم دیر میای که منتظرت نمونم برای شام.
مینا: من که گفته بودم این پروژه چقدر مهم و وقتگیره، کلی خستهام کرده.
بهرام: میخواستم فردا شب بریم همون رستوران جدیده که سر خیابون باز شده، اما فکر کنم اینم دیگه کنسله.
مینا: گفتم که باید حتما این کارو تموم کنم ولی قول میدم بعدش حتما یه شام مفصل بریم بیرون.
بهرام: جدیدا فقط به کارت فکر میکنی، انگار با کارت ازدواج کردی نه من.
آیا فکر میکنید درخواست بهرام فقط شام خوردن و رفتن به رستوران سر خیابان بود؟ یا انتقاد از اینکه همسرش زیادی به کارش اهمیت میدهد؟ نیاز پشت این انتقاد، نیاز به صمیمیت و نزدیکی بیشتر بود.
اما از آنجا که گاهی قادر نیستیم نیازهایمان را بشناسیم و یا بیان آنها برایمان سخت است پس نمیتوانیم از طرف مقابلمان آنها را به شکل درست و غیر تهاجمی درخواست کنیم بنابراین متوسل به انتقاد و نیشه کنایه زدنهای بیهوده میشویم. دست آخر هم آن نیاز برآورده نمیشود، چه بسا دعوای دیگری راه میافتد و «برآورده شدن نیازها» به گوشهای از اتاق پرت میشود.
زوج درمانی چیست و چه رویکردهایی دارد؟
موقعیت دوم: کارمند و رئیس
رئیس: رضا، معلوم نیست کی میری؟ کی میای؟ مگه قرار نبود حداقل تا ۸ و نیم اینجا باشی.
رضا: بله درسته، شرمنده. من امروز یه کار اداری باید انجام میدادم مجبور شدم مرخصی ساعتی بگیرم.
رئیس: امروز کار اداری داشتی، دیروز پس چی؟ کلا تنبل شدی همش دیر میای.
رضا: باور کنید دیروز راس ساعت ۸ و ۳۲ اینجا بودم.
رئیس: بازم دیره، بهتره زودتر از اینا بیای.
در اینجا نیازی که رئیس رضا از او دارد، نیاز به تعهد کاری بیشتر از جانب اوست و این نیاز را بدین شکل به رضا منتقل میکند.
موقعیت سوم: والد-فرزند
مادر: صدبار گفتم از بیرون میای لباساتو نریز رو زمین.
هانیه: از دانشگاه که اومدم خیلی خسته و گرسنه بودم به خاطر همین یادم رفت برشون دارم.
مادر: هر دفعه همینو میگی. از بس شلختهای. اتاقت مثل بازار شام میمونه.
هانیه: به خدا دیروز مرتب کرده بودم، الان به خاطر این لباسا بهم ریخته شد دوباره.
مادر: این از تو، اونم از برادرت. یکی از یکی بدتر هیچ کدوم به کارای خودتون نمیرسید من باید همه رو انجام بدم.
در اینجا نیاز مادر، کمک و مشارکت فرزنداناش در انجام کارهای خانه است.
شنیدن انتقاد هر چقدر هم که سازنده باشد و یا به شما در بهتر شدن رابطهتان با شخص منتقد کمک کند، اما باز هم میتواند کمی دردناک باشد بنابراین توصیه میکنیم، زمانهایی که انتقاداتی به شما وارد میشود حتما نسبت به شفقت ورزی به خود آگاهانهتر قدم بردارید.
شفقت ورزی با عزت نفس و اعتماد بنفس متفاوت است. در حالی که اعتماد بنفس به دستآوردهایتان اشاره دارد و عزت نفس در میزان ارزشمندی که برای خود قائل هستید، شفقت ورزی نوعی طرز رفتار با خودتان است. خود شفقت ورزی و گذشتن از اشتباهاتی که مرتکب شدیم، مهارتهاییاند که مثل هر مهارت دیگری میتوانیم آنها را یاد بگیریم و تمرین کنیم.
زمانی که دوستتان بابت شکست اخیراش ناراحت و آزرده است، شما چطور با او رفتار میکنید، چه حرفایی به او میزنید؟ اگر همان حرفها و طرز رفتار را روی خودتان اجرا کنید، نه تنها حال روحی بلکه حال جسمیتان هم بهتر میشود. چه کسی بدش میآید یک جور دوست درونی برای خودش داشته باشد؟!!
ممکن است وقتی احساس گناه، شرم و ناامیدی دارید و به تصویری که از خود در ذهنتان داشتهاید خدشهای وارد شده، خودشفقت ورزی کمی دشوار و سخت باشد.
در اینجا بخوانید: چطور خودمان باشیم؟
خودشفقت ورزی کمی بالاتر از فقط فراموش کردن اشتباهات است. خود شفقت ورزی یعنی پذیرش این واقعیتِ اجتناب ناپذیر که من هم اشتباه میکنم و نمیتوانم همیشه کامل و بدون نقص باشم. افراد خود شفقتورز به مهربانی از خودشان مراقبت میکنند و میدانند «نقصان» بخش جدایی ناپذیری از تجربیات انسانی است.
معمولا وقتی مرتکب اشتباهی میشویم یا دیگران از ما انتقاد میکنند، سعی میکنیم هیجانات ناخوشایند مثل غم، خشم و اضطراب را از خودمان دور کرده و آنها را فراموش کنیم اما کسی که خود شفقت ورزی را بلد است، تنها افکار و احساساتاش را بدون قضاوت مشاهده میکند.
آگاه باشیم خودشفقت ورزی، خود خواهی نیست. گاهی آنقدر از شفقت به خود دور افتادهایم که هر گونه شفقت به خود را با خودخواهی اشتباه میگیریم.
متن فوق برداشتی آزاد از کتاب «زبان زندگی» نوشته مارشال روزنبرگ و ترجمهی مطلبی از سایت انجمن روانشناسی آمریکا (APA) بود.