بوتیک هتل سرای عامری‌ها
بوتیک هتل سرای عامری‌ها
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

حکایت یکم عمارت عامری‌ها

نقش‌های نیمه‌کاره‌ی اندرونی ابراهیم‌خلیل‌خان

نویسنده: حسین شیرزادی

ایوان حیاط ابراهیم خلیل‌خان (حیاط اصلی عمارت عامری‌ها)
ایوان حیاط ابراهیم خلیل‌خان (حیاط اصلی عمارت عامری‌ها)


آب قل می‌زد از میان حوض و با تانی فرو می‌ریخت به آبراه‌های اطراف حوض. باد خنکی هم می‌آمد که گوشه‌ی شب‌بند ابراهیم خان را تکان می‌داد  و رها می‌کرد در هوا میان گل‌ها و همین می‌شد که  هر از گاهی پروانه‌ها پر می‌کشیدند به آسمان و بعد دوباره می‌دیدی که لجوج برگشته‌اند و دوباره میان گل‌ها جا خوش کرده‌اند. ابراهیم خان آن‌ روز سَرِ کیف نبود. از نیمه‌های شب به صدای بچه‌ی یکی از نوکرها از خواب پریده بود و بعد از آن هرچه از این پهلو به آن پهلو شد خواب دیگر میسر نشد. یک مگس خدانشناس هم خودش را رسانده بود داخل پشه‌بند و کیف ناکوکِ خان را حسابی تکمیل کرده بود. بعدِ اذان صبح بود که خان توانست از شر مگس خلاص شود و در خنکای سحر دوباره چشمی به هم برساند و چرتی بزند.

اما از آن‌طرف چند روزی بود صبحِ عمارت با صدای آسیدعلی نقاش شروع می‌شد. خان به خیرالله، مباشر مخصوصش، گفته بود اندرونی را نقش و نگاری بدهند. از این بی‌روحی و خشک و خالی بودن درش بیاورند. سیدِ نقاش هم تا که می‌رسید، لباس عوض می‌کرد و صبحانه را می‌خورد. چایی بعد از صبحانه علی‌القاعده مصادف می‌شد با خورشید که سرک کشیده بود به حیاط، آفتاب که خوب پهن می‌شد داخل حیاط سید هم شال کمر را سفت می‌کرد و بالای داربست می‌رفت و با قلم‌موی عتیقه‌ی خودش به نقاشی می‌ایستاد و به عادت قدیمی که داشت حین کار می‌زد زیر آواز و صدایش پخش می‌شد میان عمارت و همه را سر حال می‌آورد.

آن روز صبح هم مثل چند روز گذشته پیرمرد نقاش داستان ما سر گذاشته بود به آواز، غافل از این‌ که خان تازه چرتش برده است. چشم‌تان روز بد نبیند، با  دم گرفتن سید چرت خان برای دومین بار پاره شد. شعری هم که سید از بداقبالی انتخاب کرده بود بدتر خان را خون به جگر کرد:

ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
هر که آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت
وان دگر پخت همچنین هوسی
وین عمارت بسر نبرد کسی

ابراهیم خان انگار که فکر کرده باشد آسیدعلی عمدی دارد یا اینکه قصد کرده به او کنایه‌ای بزند هوار کشید که:
«خیرالله...خیرالله....بگو این پدرسوخته لالمانی بگیرد....غلط کردیم آقا جان، نونواری نخواستیم، هیچ نمی‌خواهد این خراب شده، بگو برود گورش را گم کند. مردک سر صبح می‌خواهد حال ما را بگیرد.»

خیرالله هراسان دوید گوشی را داد دست سید که «نخوان مومن، خاک بر سرمان شد» و دوباره دوید خدمت خان که قربان، نقش ایوان نیمه‌کاره مانده است، دو روز کار مانده تا تمام بشود. تشریف مبارک را بیاورید و ببینید. این‌طور که نمی‌تواند رها شود. مرغِ خان اما یک پا بیشتر نداشت. گفت بیندازیدش بیرون مردک را. بگذارید همان‌طور نصفه بماند. تمام.  نقش‌ها نیمه کار ماند، آسیدعلی حیران از این‌ که چه چیز خونِ خان را به جوش آورده است وسایلش را جمع کرده و نکرده پا به فرار گذاشت و رفت.

روزگار گذشت و گذشت و گذشت تا نوبت رسید به اکبر خان حلی که خانه عامری‌ها را مرمت کند. سپرد به یکی از معمارهای کاربلد که «فلانی همین نیمه‌ نقش‌ شدهها را مرمت کن تا من بروم پابوس امام رضا و بیایم.»

یک هفته گذشت. استاد حلی از زیارت برگشت و رفت سری بزند به عمارت که ببینید اوضاع و احوال از چه قرار است. پا به اندرونی ابراهیم خلیل خان که گذاشت خشکش زد. یا للعجب. معمار سرِ خود نقش‌های نیمه‌کاره را کامل کرده و همه را با هم مرمت کرده است...لبخندی نشست بر لبان استاد حلی، انگار نقش‌های نیمه‌کاره‌ی اندرونی ابراهیم خلیل خان تنها به صبر و گذشت زمان نیاز داشتند تا تکمیل شوند.

داستانتاریخسرگرمیگردشگریابراهیم خلیل خان
مرمت خانه‌ی عامری‌ها درسال 1378 باهدف احیای بخشی ازفرهنگ بومی شهرکاشان شروع شد.هتل سرای‌عامری‌ها واقع درکاشان اکنون با 38اتاق،رستوران،کافی‌شاپ و گالری،اقامتی رویایی برای شما در دل کویر فراهم کرده است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید