دوران سردبیریام در روزنامه شریف که تمام شد، جواد ازم خواست که یه ستون طنز در هفته بنویسم. هر چی فکر کردم که چه قالبی انتخاب کنم برای این کار ذهنم از «دکتر انوچ» فراتر نرفت.
انوچ لقب من در روزنامه بود که حسین شاهرخی (ملقب به حاج حسین) به من داده بود. صبح به صبح میآمد روزنامه و فریاد میزد: "انوووووچ... چای میخوری؟" اگر میگفتم آره، میگفت: "خب یه لیوانم برای من بریز بیار". اگر هم میگفتم نه، میگفت: "ولی من میخورم!" خلاصه در هر صورت یه چای میریختم میبردم اتاق (بله به صورت بُلد!) تا گعده خاکبرسری روزمرهمون رو پشت درهای بسته داشته باشیم.
اولین فصل تصویری رادیو شریف که شروع شد، یه آیتم هم قرار شد من به عنوان مشاور، یه سری توصیهها به مخاطبان بکنم. دنبال اسم شخصیت میگشتیم برای این موجود که رسیدیم به «دکتر انوچ». آیتم من بدک از آب در نیومد و دکتر انوچ بین مخاطبان محدود رادیو جا افتاد، اما رادیو به منظمی روزنامه تولید نمیشد.
خلاصه تصمیم گرفتیم تو خیال خودمون یه مطب برای دکتر انوچ بزنیم و هر هفته ماجراهای دکتر رو با مراجعانش بنویسیم. دکتر انوچ رو در خدمترسانی به مراجعان دو نفر یاری میکنن: آقای بابایی و خانم مامانی که منشیهای بخش آقایان و بانوان مطب هستن. بیشتر مراجعان مطب رو هم مسئولان دانشگاه صنعتی شریف، دانشجویان، کارکنان و بقیه مسئولین کشور تشکیل میدهند. عکس دکتر هم همون عکس اصلی این متنه که محمد حسین هوائی زحمت طراحیش رو کشیده.
این پست بهروزرسانی خواهد شد.
تفاهمنامه فدراسیون کشتی ایران با دانشگاه صنعتی شریف- شماره 850 روزنامه شریف
شیوهنامه فاصلهگذاری اجتماعی در دانشگاه صنعتی شریف- شمارههای 852 تا اکنون(!) روزنامه شریف