مدل تعالی در صنعت گردشگری
اصول بنیادین تعالی صنعت گردشگری
سازمان هایی که قدم در راه تعالی می گذارند، عمیقا به هشت اصل بنیادین تعالی اعتقاد و باور دارند. این اصول عبارتند از :
مدل تعالی صنعت گردشگری شامل نه معیار است که پنج معیار اول، به عنوان توانمند ساز سازمان و چهار معیار بعدی نتایج مرتبط با عملکرد و تصویر سازمان می باشد. معیارهای مدل بشرح شکل(2) هستند:
این معیارها در شکل نمادین یک درخت مدل سازی گردیده اند که پنج معیار توانمندساز ریشه و تنه درخت محسوب گردیده و چهار معیار نتایج برگ و بار درخت شبیه سازی شدهاند. مدل تعالی صنعت گردشگری در شکل (3) مشاهده می شود :
در سازمان های متعالی صنعت گردشگری، مدیران سازمان از طریق مدیریت الهام بخش و تدوین و اجرائی نمودن استراتژی های موثر اطمینان حاصل می کنند که کلیه فعالیت ها،فرآیندها و سیستم های سازمان را هدایت و کنترل کرده و موسسه آنها دارای ساختاری منعطف مبتنی بر فرآیندهای یکپارچه می باشد.
سازمان های متعالی صنعت گردشگری، چگونگی رسیدن به اهداف کلان و چشم انداز خود را از طریق یک استراتژی روشن و متمرکز مبتنی بر نیازهای ذی نفعان مشخص نموده و با تدوین خط مشی ها، برنامه ها و اهداف کوتاه مدت این امر را تسهیل می کنند.
سازمان های متعالی صنعت گردشگری، فرهنگی را ایجاد میکنند که دستیابی به اهداف کلان و چشم انداز سازمان از طریق همسویی اهداف شخصی کارکنان و سازمان میسر شود. این سازمان ها به منظور توانمندسازی وتوسعه قابلیتهای کارکنان به آموزش، ترویج تعهدسازمانی، برقراری ارتباطات سازمانی مناسب، تشویق و مراقبت از ایشان میپردازند تا در آنها ایجاد رضایت و انگیزش کرده و آن ها را برای بکاربردن دانش و مهارتهای کسب شده به منظورتحقق اهداف سازمان برانگیزانند.
سازمان های متعالی گردشگری منابع درونی )شامل منابع مالی، شبکه تامین کنندگان، زیرساخت و منابع فیزیکی، فناوری و دانش خود و همچنین شراکت ها و همکاری های بیرونی خود را به منظور پشتیبانی از استراتژی و اجرای اثربخش فرایندها، مدیریت و به قابلیت های سازمانی تبدیل می کنند.
سازمان های سرآمد صنعت گردشگری، فرآیندها و سیستم هایی را طراحی و مدیریت می کنند که به آنها توانمندی ارزیابی، درك و پایش نیازها و انتطارات ومدیریت ارتباط با گردشگران را می دهد.
سازمان های متعالی صنعت گردشگری به طور مستمر نیازهای گردشگران به خدمات و محصولات گردشگری را مورد بررسی قرار می دهند و بر اساس آن به طراحی و توسعه و بازنگری و بهبود ارائه خدمات و محصولات خود می پردازند.
آن ها مجموعه ای از دستاوردهای راهبردی، شاخص های برداشتی و کارکردی عینی و عملیاتی را به منظور ارزیابی جاری سازی موفق استراتژی و برنامه های مبتنی بر نیازها و انتظارات ذی نفعان استفاده می کنند . اهداف روشنی را برای نتایج کلیدی ذینفعان مبتنی بر نیازها و انتظارات آن ها، همسو با استراتژی های اتخاذ شده، تعیین میکنند.
نتایج را برای درك تجارب، نیازها و انتظارات گروه های خاص ذینفعان بخش بندی می کنند.
نتایج ذینفعان را با روند مطلوب پایدار، حداقل برای یک دوره سه ساله، نشان میدهند. دلایل اصلی و محركهای روندهای مشاهده شده و تاثیری که این نتایج بر سایر شاخصهای عملکردی، برداشت ها و دستاوردهای مرتبط دارند را به روشنی درك میکنند.
به عملکرد و نتایج آتی خود بر اساس درکشان از روابط علت و معلولی که برقرار شده است، اطمینان دارند. درك میکنند که چگونه نتایج کلیدی ذینفعان را با سازمان های مشابه مقایسه کرده و از این دادهها در مواردی که کاربرد دارد، برای هدفگذاری استفاده کنند.