برندینگ از آن شاخههای نسبتا انتزاعی مارکتینگ است. به گونهای که گاهی اوقات تنها راه تعریف یک فعالیت برندینگ این است:
اگر آن را ببینی خودت میفهمی (البته به شرط خوب و گاهی حتی بد بودن!).
در این نوشتار میخواهم نگاهی داشته باشم به برند ساعت محبوبم یعنی سیکو ولی از دید برندینگ. شاید هدف مقاله پاسخی اولیه به این سوال باشد: یک برند 140 ساله که جزو رهبران بازار است، چه کار جدیدی میتواند برای برند خود انجام دهد؟

حتی اگر اهل ساعت هم نباشید، تقریبا مطمئنم که اسم برند سیکو را شنیدهاید. سیکو سال 1881 در ژاپن متولد شد و در این 140 و اندی سال از معدود ساعتسازانی بوده که توانسته امپراطوری سوییسیها را بلرزاند. سیکو اولین برندی بود که در دهه 70 تکنولوژی کوارتز را به صورت عمومی برای ساعتهای مچی عرضه کرد و این صنعت را متحول کرد.
اما اینجا نمیخواهم کاری با تاریخچه سیکو داشته باشم. تمرکزم روی ابتکار جدیدی است که سیکو به خرج داده و میتواند درسهای جالبی در حوزه مارکتینگ، برندینگ، طراحی محصول و مدیریت صحیح استعدادهای سازمانی داشته باشد.

ساعتهایی که 99 درصد مردم به آنها نیاز ندارند!
سیکو در سال 2001 طرحی به نام «پروژه قدرت طراحی» را آغاز کرد. طبق آنچه که سیکو در سایت خودش اعلام کرده:
«پروژه قدرت طراحی در سال 2001 شروع به کار کرد تا طراحان ماهر این شرکت بتوانند فارغ از دغدغههای دیگر، با دیدی تازه به ماهیت ساعتها و زمانسنجی نگاه کنند و طراحیهایی جدید و متفاوت از استایلهای همیشگی برند خلق کنند.»
در راستای همین پروژه جالب، سیکو در دو سال اخیر نمایشگاهی حضوری برگزار کرده تا ما انسانهای عادی هم بتوانیم جلوهای از نتایج این پروژه را ببینیم و بیشتر از قبل حسرت نداشتن آنها را تجربه کنیم.

همه آثاری که در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شدهاند، ساعتهایی هستند که برای اهدافی خاص و مخاطبی بخصوص طراحی شدهاند. هر طراح میتوانست طرح دلخواه خود را انتخاب و روی آن کار کند. در نهایت بهترین آثار برای عموم به نمایش گذاشته شدهاند.
خب فکر کنم وقتش شده سراغ چندتا از ساعتهای جالبی که در این دو سال به نمایش گذاشته شدهاند برویم و با جزییات جذاب آنها آشنا شویم.
1- برای حاکم خونین شب:
اگر شما یک خونآشام باشید چندین نیاز خاص دارید. اولا باید ساعت دقیق شب را بدانید که خدایی نکرده موقع طلوع آفتاب بیرون نباشید. مورد دیگر زمان تغذیه است؛ مخصوصا اگر رژیم باشید بهتر است زمان سپریشده از آخرین روزی که خون مصرف کردهاید را بدانید.
این ساعت برای این نیاز طراحی شده یعنی برای جناب دراکولا.

ساعت به گونهای طراحی شده که فقط ساعات شش شب تا شش صبح را نشان دهد؛ تا اگر زمانی از خواب بیداری شدید اشتباهی فکر نکنید هنوز هم شب است و خودتان را به کشتن بدهید. جواهرات روی بِزل ساعت هم به شما کمک میکند تاریخ آخرین روز مصرف خون را ثبت کنید. راستی موتور ساعت به گونهای طراحی شده که حتی اگر دو شب پشت سر هم بخوابید، شب سوم هنوز هم انرژی کافی برای ادامه دادن داشته باشد.
2- دی جِی کلاک!
یک دی جِی روی ساعت خود به چه چیزهایی نیاز دارد؟ اولا ساعتش باید با استایل لباسهایش متناسب باشد، یعنی هر چقدر فاز نئونی بیشتر، بهتر. علاوه بر این ساعت او باید روز و شب را به صورت متمایزی نشان بدهد، بالاخره ساعاتِ کاری یک دی جی معمولا شبها هستند.

در این ساعت، همه چیز در مورد استایل است، همانگونه که یک دی جی به آن نیاز دارد. کار یک دی جی، بازی با ریتمها و زمان است و به همین دلیل به یک ساعت فانکشنال متناسب با استایلش نیاز دارد، هم کاربردی و هم باحال.
3- بابانوئل هم به ساعت نیاز دارد:
بابانوئل یا به قول فرنگیها Santa، شغل منحصر بفردی دارد. او باید در تاریکی شب و به صورت نامحسوس کار کند تا بتواند بچههای سراسر کره زمین را شاد کند. پس ساعتش باید چندین نیاز را برطرف کند:
ساعت او باید در شب خوانایی خوبی داشته باشد، زمان باقیمانده تا طلوع آفتاب را دقیق نشان دهد و امکان استفاده در مناطق زمانی مختلف را داشته باد.

این ساعت به گونهای طراحی شده که هم در ظاهر با داشتن گوشههای نرم به استایل مهربان بابانوئل بخورد و هم با داشتن قابلیتهایی همچون GMT، یک عقربه جداگانه با سر گوزن و Lume قوی در شب تمام نیازهای او را برطرف کند.
البته که برای لذت بردن از آن لازم نیست حتما بابانوئل بود.

هم تمرین طراحی، هم برندینگ
هدفم از این مقاله این بود که به چندتا از طراحیهای جالب این نمایشگاه سیکو به صورت خلاصه اشاره کنم تا شما را هم در این لذت شریک کنم. اگر میخواهید نمونههای بیشتری از آنها را ببینید (از آنجایی که اینجا نمیتوان لینک گذاشت!) عبارت power design project seiko را سرچ کنید.
نکته جالب برای من، آزادی عملی است که سیکو به طراحان خود میدهد تا با استفاده از منابع شرکت، هر چیزی که دلشان میخواهد را طراحی کنند و بسازند. شاید برخی بگویند زمان صرف شده توسط این طراحان، هدر رفت منابع شرکت است و نیازی به انجام چنین کارهایی حداقل برای سیکو وجود ندارد.
ولی این برند میداند که دادن آزادی عمل به چنین هنرمندانی علاوه بر تقویت روحیهشان، این پیام را به آنها میرساند که خلاقیتشان برای شرکت ارزشمند است و سیکو میخواهد حتی با وجود هزینههای آن، همواره خلاق بمانند و این خلاقیت را سرکوب نکنند.