سلامت عاطفی حسکردن رویدادها در لحظه است. سلامت عاطفی تجربه دنیا به کل دستاول و بیواسطه است. نه آن که وقت بعدا دربارهاش فکر کنید بفهمید که چه چزهای را تجربه کردهاید. وقتی سلامت عاطفی دارد به قول مفسران ورزش روی فرم هستد.
نشانهها سلامت عاطفی
· احساس میکنید واقعی هستید نه کاذب.
· خودتان را دوست دارید.
· نمیخواهید کس دیگری باشید.
· به دیگرانی هم شبه شما نیستند به دیده تحقیر نمینگرید.
· میدانید که چه احساس و و فکری دارید، حتی گاهی هم میدانید که نمیدانید.
· در برابر سختیها صبور هستید.
· عقایدتان واقعگرایانه اند.
· داوریهایتان اغلب معقول است.
· برایتان روشن است که هرکاری را با چه نیت و انگیزهای انجام میدهید.
· گاهی پیش از آنکه مرتکب خطایی شوید شستتان خبردار میشود و سمتش نمیروید.
· میفهمید که در موقعیتی خاص دارید غیرمنطقی رفتار میکنید و باید رفتارتان را اصلاح کنید.
· یک بار که تصادف میکنید دیگر نمیگذارید تکرار شود.
· آگاهی عصارهی روح شماست. یعنی توانایی انتخاب و در نتیجه توانایی تغییر. (این نوع خودآگاهی همان نقطهی تمایز ما با دیگر جانداران است.
· ما در مواجههی لحظه به لحظه با افراد دیگر به خوبی میتوانید دربارهی احساسات و افکار آنها قضاوت کنید.
· نه شما سعی میکنید بر دیگران تسلط یابید و نه دیگران سعی میکنند که با شما چنین کنند.
· شما خود را با شرایط تطبیق میدهد اما خودتان را گم نمی کنید.
چه کسی سلامت عاطفی دارد؟
سلامت عاطفی هیچ ربطی به هوش جذبیت، بلندپروازی و ثروت ندارد. در واقع حتی ممکن است که افراد موفق و پردستاورد در هر زمینهای کمتراز دیگران سلامت عاطفی داشتهباشند. بسیار از افرادی که از لحاظ عاطفی سالماند، شاغل پست و کمدرآمدی دارند و بیشتر به خانه و خانودهشان اهمیت میدخند تا زندگی شغلی و حرفهایشان.
بیشتر ما از نظر عاطفی سالم به دنیا میآییم. بچه دقیقا میداد کست. بیشتر کودکان نوپا میدانند که دقیقا چه کسی هستد ووقتی که حسسا امنیت میکنند به شکلی خودجوش د و خوشحالاند. بازی کودکا میتواند الگویی برای بزرگسالان باشد. چالشهای سلامت عاطفی معمولا وقتی بچهها به مدرسه میروند، به ویژه بین 7 تا9 سالگی، کم کم به چشم میآیند. آنها وقتی برای حضور در جمع و مقایسهی خود با دیگران تحت فشار قرار میگیرند، دیگر میتوان گفت که روزبهروز عادیتر است که سلامت عاطفی نداشتهباشند. از آن به بعد، یا دیگر روی سلامت عاطفی را نمیبینیم یا یا اگر هم ببینیم بعد از دوران میانسالی یا دوران پیری خواهد بود، یعنی پس از مدتهای مدیدی که مغلوب چالشها شدهایم.
(زندگیکردن به ندرت اتفاق میافتد، بیشتر مردم فقط هستند، همین).
عناصر کلیدی سلامت عاطفی
1. بینشآفرینی
این که بتوانیم با نگاه به گذشته دریابیم که چرا به شیوهای خا فکر، احسسا و عمل میکنیم.
2.زندگی در زمان حال
این که بتوانیم حسی قدرتمند از خودمان داشتهباشیم، هویتمان در مالکیت خودمان باشد و به جای نقش بازیکردن، واقعا در لحه و در حال زندگی کنیم.
3.روابط سیال و دوسویه: اینکه بتوانیم هوشمندانه و زیرکانه و به کلی قاطع، آزادانه و راحت با دیگران تعامل داشتهباشیم، نه اینکه سعی کنیم برآنها تسلط یابم یا منفعلانه رفتار کنیم.
4. اصالت: این که بتوانیم با ارزشهایی زندگی کنیم که واقعا درکشان میکنیم و به آنها اعتقاد داریم، نه با ارزشهایی که چشم بسته پذیرفتهایم؛ زندگی با ارزشهای واقعی اغلب در نگرش ما به کار و حرفهمان نمود مییابد.
5. بازیگوشی و سرزندگی: اینکه بتوانیم در زندگی شاد و بشاش باشیم و بدانیم که باید از آن لذت ببریم.
بینشآفرینی
بوی نم خاک خیس خورده پس از باران شما را گذشته میاندازد. خاطرات آگاهانه انواع مشترکی دارند. می دانیم که تجربیات زمان حالمان نشان از گذشته دارد؛ اما معمولا به طور کامل نمیدانیم که این تجربیات تا چه اندازه نشان از گذشته دارد. اساسا شیوهی مراقبت از ما در سالای نخستین کودکی همواره بر احساس و واکنش امروز ما تاثیر دارد. الی ترین راه برای دستیابی به سلامت عاطفی داشتن بینش و بصیرت لازم در شناسایی الگوهای اولیهای است که به سلامت عاطفیمان آسیب میزند. و نیز پرورش الگوهایی است که این لامت را تقویت میکنند. گاهی برای به دت اوردن سلامت عاطفی صرا باید عادات بدی را از پدرومادرمان یاد گرفتهایم از بین ببریم.
درک همین مسئله که لازم نیست مثل والدین خود رفتار کنند برای افراد کافی بود تا بتوانند از نظر عافی پربارتر باشند، ولی متاسفانه مشکلات و فرصتهای ما میتوانند بسیار پیچیده تر از ان باشند که به راحتی بتوان انها را تشخیص داد.
زندگی در زمان حال
هویت ضعیف و آکاهی شکنند از خود زندگی واقعی در لحظهی حال را دشوارتر میکند. اگر ندانید که چه کسی هستید، به ظاهرسازی روی میآورید و طوری زندگی می کنید که انگار ود واقعیتان هستید و شیوههایی برا تعامل مییابد که خودویرانگرند. به نقش بازی کردن متوسل میشوید یا سعی میکنید از طریق دستاوردهایتان هویت پیدا کنید تا به همه چیز معنا ببخشید، چون به نظرتان خیلی واقعی یا حقیقی نیست. همینطور ممکن است به بیشفعالی یا زندگی شلوغ وآشفته متمایل شوید تا با خودی دروغین، خود را از پوچی و تنهایی دور کنید. این حالت را هم میتوان با نشاط و سرزندگی اشتباه گرفت، شاید از لحاظ عاطفی سالم به نر برسد، اما در واقع هویت شما دروغین و نمایشی است و شما در زمان حال زندگی نمیکنید.
روابط سیال و دوسویه
جهنم گاهی برای دیگران حضور دیگران است. اما کسانی که از سلامت عاطفی برخوردارند چنین وضعی ندارند؛ برای آنها حضور دیگران از بزرگترین نعمتهاست. این افراد میتوانند ضمن گوش دادن به دیگران، بر عقاید خودشان هم تاکید ورزند و نیز میتوانند چهرهای را به نمایش بگذارند که عمدتا بازتاب احساسات حقیقیشان است، چون معمولا نه بیش از اندازه شکاک هستند، نه افسرده، دیگران به زندگی شخصی و حرفهای آنان غنا میبخشند و آنها نیز برای دیگران چنین میکنند. افسوس که در نظر باقی ما، دیگران چالشی بزرگ هستند برای سلامت عاطفی.
اصالت در مشاغلمان
اکثر مردمی که سلامت عاطفی دارند مشاغل بلندپروازانه یا بسیار وقتگیری ندارند و معتاد کارکردن نیستند. در بیشتر موارد شغل برایشان فقط یک شغل است نه بیشتر، کار میکنند تا زدگیشان را بگذرانند، نه انکه با هدف کارکردن زندگ کنند. آنقدری پول در میآورند که بتوانند نیازهای اصلیشان -غذا و مسکن- را برآورده سازند. شاید کار به نرشان چالش برانگیز، جالب، سرگرمکننده و پربار باشد، لذتبخش و رضایتبخش باشد؛ اما هیچ آرزو واشتیاقی برای بالارفتن از پلههای نردبان ترقی برای دریافت حقوق بالاتر یا کسب قدرت بیشتر ندارند؛ از شغل خود، صندوقداری، کتابداری، آموزگاری دبستان و یا... راضیاند و آن را دوست دارند.
بازیگوشی و نشاط
مادری وانمود میکند که کف اتاق به خواب رفته، دختر کوک هم چندمتر آنطرفتر از او چنین میکند. دختر میگوید: (شببخیر مامان.) و مادرش جواب میدهد: (خوابهای خوب ببینی.) بعد از 10 ثانیه به دختر میگوید: (حالا صبح شد، بیدار شویم) آنها اگر دوست داشتند این بازی را تکرار میکنند. تر والدین چنین بازیهایی را با شعف تعریف میکنند. چالش بچهداری این است که این کار را تا جایی که میشود مفرح و سرگرمکننده کنیم. به این شکل، نهتنها سلامت عاطفی در بچه تقویت میشود، بلکه سلامت عاطفی والدین نیز بیشتر میشود.
درخت سلامت عاطفی
تکامل عاطفی ما مثل بالارفتن از شاخههای یک درخت است. در هرمرحله، بسته به اینکه چطور مراقبت شدیم، از شاخهای متفاوت بالا میرویم. اگر سلامت عاطفی را نوک درخت بدانیم، خطر جدی که در کمین ماست این است که محرومیت یا بدرفتاریهای دوران خردسالی ما روی یکی از شاخههای پایینی گیر بیندازند؛ این شاخه جوانههای جدیدی بزند و این جوانهها نیز جوانههای تازهتر تا اینکه خودمان را انتهای شاخهای خودویرانگر ببینیم. مثلا به مواد محرک یا کار معتاد شویم و دائما پرش ذهن داشتهباشیم وآرام و قرار نداشتهباشیم. و مستعد قماربازی یا روابط جنسی بیقید یا مشروبواری شویم.
حنانه مظاهری is typing...