بسم الله الرحمن الرحیم
اولاً یک عذرخواهی که این مقاله در تنگی وقت نوشته میشود?♂️?!
ثانیاً یک هشدار که شعر نمیگویم?!
ثالثاً بحث از علمی است که یک پای قراردادی در «ریاضی» دارد و یک پای معنوی در «معارف» دارد و یک پای منطقی در «علوم انسانی» دارد?! (کدوم علمی اینطوری شناخته میشه)
رابعاً به تجربهی مدارس مسجدمحور (از مجموعهی خودجوشِ تمدنسازی امام خمینی) نگاه کنید که {بدون هیچ ثبتی یا نمرهای دربارهی دانشآموزان} و بیشتر با کاریزمای رهبری، اوضاع و تربیتِ دانشآموزان را مدیریت میکردند!
خامساً به شکست نمره در آموزشوپروش نگاه کنید!
سادساً به امکان رسمیتبخشی به حسابکتابهای بر اساسِ معارف، در قالبِ قراردادهایی (کاغذقلمی یا هر چی!) که حداقل دانایان میفهمند فکر کنید!
سابعاً به امکان استفاده از چنین قراردادهایی برای مدیریتِ ارتباط انسانها و اتصال دلها به یکدیگر فکر کنید!
ثامناً به نامگذاری این قراردادها به عنوان یک علم، فکر کنید!
تاسعاً به جایگزینکردنِ این علم به جای فنِّ(!) بروکراسی غربی برای نمره و مدیریت دانشآموزان فکر کنید!
عاشراً به اینکه «اگر صلوات نفرستید هیچچیزی نخواندهاید» هم فکر کنید?!