اسم سفرنامه رو طوری انتخاب کردم که هرکسی قصد داره برای ترکینگ به منطقه اورست بره، بتونه به راحتی پیداش کنه، ولی بهتره همین اول بگم که ما بیس کمپ اورست نرفتیم، چون قصدمون زیارت نبود سیاحت بود:) ما میخواستیم منظره های متنوعی از قله های شش، هفت و هشت هزاری منطقه ببینیم، و مسیر بیس کمپ اورست کوتاه تر از اون چیزی بود که این همه منظره بهمون بده. پس لوپ 130 کیلومتری گوکیو رو انتخاب کردیم در یکی از خلوت ترین زمان های سفر به منطقه اورست.
این قسمت:
فاکدینگ(2610 متر) به نامچه بازار(3440 متر)
بعد از خوردن صبحانه و مطمئن شدن از اینکه لباسهامون قرار نیست خشک بشه، از روستای فاکدینگ به سمت نامچه بازار حرکت کردیم، برای اینکه وزن کوله هامون سبک باشه دوتا تی شرت و دو تا شلوار برداشته بودیم برای همین هر فرصتی پیدا میکردیم لباسمون رو میشستیم که برای روز بعد آماده باشه.
اقامتمون در فاکدینگ در هتل شرپا بود، چون هتل شرپا در هیمالیا زیاده، لینک گذاشتم که دنبالش نگردید:). قیمتش خوب بود و ترو تمیز. یه اتاق استاندارد دو نفره با دوش آب گرم(واقعا گرم بود) با شام و صبحانه برای دو نفر جمعا شد 7هزار روپیه ( چیزی حدود 2.600.000 تومان).
همچنان من در استرس به سر میبردم همراه با مقدار قابل توجهی ناراحتی. من دوتا دوربین(سونی آلفا سون با لنز 35 و کانن 60 دی با لنز 100-400 ) حمل میکردم که توی اون شیب های بی انتها بلااستفاده بودنشون آزاردهنده بود.
من این لذت رو صرفا برای عکاسی از هیمالیا به جون خریده بودم و حالا طبیعت فرصتی برای عکاسی ازرشتهکوههای شگفتانگیز هیمالیا بهم نمیداد. آبی دوردستی وجود نداشت، فقط ابر بود و ابر! شیب بود و شیب، پله بود و پله.
مسیر فاکدینگ به نامچه بازار شیب متعادلی داشت به جز انتهای مسیر قبل از پل هیلاری که شیب تمومی نداشت.
برای ورود به منطقه دو تا مجوز نیاز داشتیم TIMS و مجوز ورود به منطقه ساگارماتا(نام محلی اورست). جمعا 45 دلار شد. اولین جایی که برای بار اول مجوز ورودمون به منطقه رو چک کردن فاکدینگ بود،(چون ما از مسیر جنگلی به فاکدینگ اومدیم، وارد لوکلا نشدیم، برای همین اولین بار فاکدینگ مجوز چک شد، وگرنه اگر با پرواز به لوکلا بیاید باید در بدو ورود مجوز رو بگیرید.) اگر هم براتون سوال شد ما چطور بدون پرواز به منطقه اورست وارد شدیم باید قسمت اول سفرنامه رو مطالعه کنید، خلاصه دوباره در نامچه بازار مجوزمون رو چک کردن، این روند در تمام مسیرهای ترکینگ نپال مرسوم است.
در حال حاضر منطقه اورست تنها منطقهای که بدون راهنما میشه بهش سفر کرد در بقیه ترکینگهای هیمالیا در نپال همراه داشتن راهنما الزامیست.
البته من در سرچهای قبل سفرم متوجه این نشده بودم، اگر میدونستم احتمالا شانس دوستی و همسفری با سیرجان رو از دست میدادیم. سیرجان راهنمای خیلی خوب و دوست داشتنیه که همسفری باهاش شیرین بود. کلا مردم نپال خیلی خونگرم، مهربون و قابل اعتماد هستن.
بالاخره بعد از شیبهای بسیار رسیدیم به نامچه بازار و چقدر با شنیدهها منطبق بود، روستایی در دل هیمالیا با هزاران خاطره.
ما برای اقامت در نامچه بازار، هتل نیروانا رو از طریق سایت بوکینگ رزرو کردیم (پرداخت در هنگام ورود)، در بدو ورود برام سوال شد چرا تمام دیوارهای هتل عکس یک نفر چسبونده شده، موقع شام متوجه شدم ما در هتل آخرین بازمانده از اولین اکسپدیشن صعود به قله اورست اقامت داریم، کانچا شرپا، پیرمردی که در تمام قسمت های هتل حضورش حس میشد. در حال حاضر کانچا شرپا 90 سالشه و در اولین صعود به اورست 19 سال داشت. اقامت در هتل نیروانا برای یک اتاق دو نفره به همراه صبحانه و شام و دو تا دوش آب گرم که هزینه اش جداگانه حساب میشه حدود 10.000 روپیه شد (3.800.000 تومان) به نسبت گرون بود ولی خب به کیفیت غذا و صبحانه و البته ویو و معاشرت با کانچا شرپا می ارزید. هرچی ارتفاع بیشتر میشه، دوش آب گرم گرونتر و میزان گرمی آب کمتر میشه:) ما بعد از عبور از نامچه بازار تا 5 روز دوش نگرفتیم چون آب همه هتل ها سرد بود.
ناگفته پیداست که نامچه بازار به طور کلی روستای لاکچری و گرونی به حساب میاد، به واسطه موقعیت استراتژیکی که داره و حضور در جوار اورست، جالبه که خیلی ها میان هفته ها در این روستا میمونن بدون اینکه قصد صعود به قلل اطراف رو داشته باشن، روستای خوش انرژی و جالبیه، هرچی دلتون بخواد توش پیدا میشه، بهترین برندهای کوهنوردی جهان اینجا شعبه دارن، فرض کنید قله توچال با چنین امکانات جالبی در دسترس باشه. حتی یک آیریش بار هم هست که شب تا صبح بازه و سرش هم شلوغه، فضایی برای استراحت بعد از صعود و فرود و صد البته پول خرج کردن. آدمهایی که منطقه سوپر توریستی اورست رو برای ترکینگ انتخاب میکنن. از پیش با این آگاهی مواجه بودن که منطقه گرونی رو برای سفر انتخاب کردن. جالبه بدونید موقعی که داشتیم مسیرهای ترکینگ هیمالیا رو بررسی میکردیم، یادمه انتخاب خیلی سخت بود، ولی یکی از دلایل من برای انتخاب کردن منطقه اورست همین نامچه بازار بود. احساس میکردم روستایی که در مسیر مرتفع ترین قله جهان قرار داره باید جای خاصی باشی، مکانی که یک عالمه کوهنورد و انسان عجیب رو به خودش دیده. مردمانی که در این روستا با این ارتفاع زندگی میکنن هم انسانهای جالبی هستن که معاشرت باهاشون خالی از لطف نبود.
دم غروب به نامچه بازار رسیدیم و همچنان مه غلیظ مانع میشد تا ببینیم در چه بهشتی حضور داریم، اما صبح روز بعد پیش از طلوع خورشید وقتیکه بخار، شیشه های اتاقمون رو گرفته بود از خواب بیدار شدم، بخار شیشه رو پاک کردم و برای اولین بار کوه تامسرکو رو در حال دیدم که یک بارقه ی نور از پشت بهش تابیده بود. بدون ابر، بدون مه، هوا صاف صاف بود ، یک ساعتی عکاسی کردم و به محض اینکه آفتاب طلوع کرد، دوباره مه از راه رسید و هیمالیا با اون عظمت اساطیری اش رو در خود بلعید.
کم کم داشتیم فشار ارتفاع رو احساس میکردیم، کمی سر درد و گیجی همراه با بی خوابی. قرار بود دو شب در نامچه بازار بخوابیم تا هم هوا بشیم ولی چون پروازمون به لوکلا کنسل شده بود و با ماشین اومدیم دو روز از برنامه عقب بودیم پس بدون هم هوایی تصمیم گرفتیم ادامه بدیم اما حال عمومی مون خوب بود و مطمئن بودیم ریسکی نداره.
پایه ثابت صبحانه در هیمالیا معمولا شیرچایی، مربا و عسل و نان چاباتی است، دست کم برای من این ترکیب مدام تکرار میشد از بس که دلچسب و خوشمزه بود. ما یه کره بادام زمینی تیاور هم با خودمون برده بودیم که بتونیم انرژی روز رو تامین کنیم.
سیما مقدار با بادام زمینی تیاور، گرانولا درست کرده بود و مقدار زیادی میوه خشک همراه داشتیم، انرژی بار هم داشتیم اون هم در تامین انرژی و برقراری تعادل در سوخت و ساز بدنمون خیلی موثر بود. به هر حال 12 روز متوالی کوهنوردی در هیمالیا مستلزم داشتن تغذیه مناسبه و آمادگی فیزیکی کافی برای شیب های زیاده.
این سفر در شهریور 1402 انجام شد و سفرنامه در آذر 1402 نگارش شد.