ساره محمودزاده
ساره محمودزاده
خواندن ۱۲ دقیقه·۴ سال پیش

آیا کره شمالی همان پادآرمانشهر 1984 است؟

همین امروز تونستم کتاب فرار از اردوگاه 14 رو تموم کنم. من معمولا خیلی سریع کتاب نمیخونم. اما خوندن این کتاب جذابیت هایی داشت که منو میخکوب می کرد. (فروردین 99)

فرار از اردوگاه 14
فرار از اردوگاه 14


(خرداد 99) تقریبا یک سال قبل کتاب 1984 را مطالعه کردم و امروز می توانم ارتباط عمیقی بین این دو کتاب پیدا کنم. اما به احتمال بسیار زیاد اغلب افرادی که تصمیم می گیرند، کتابی مانند کتاب فرار از اردوگاه 14 را مطالعه کنند، حتما پیش از این کتاب هایی نظیر قلعه حیوانات یا 1984 و امثال از این دست کتب را مطالعه کرده اند.

اگر هنوز کتاب 1984 اثر جورج اورول را مطالعه نکرده اید و یا وقت کافی برای دیدن فیلمی با همین عنوان و بر اساس همین کتاب را ندارید، پیشنهاد می کنم نقد زیر درباره کتاب 1984 را حتما مطالعه بفرمایید.

نقد کتاب 1984 جورج اورول

باید اعتراف کنم، وقتی کتاب 1984 را تمام کردم، حالم خوب بود؛ چون تصور این را هم نمی کردم که چنین جامعه ای که در این کتاب به تصویر کشیده شده، به واقع در دنیای مدرن امروزی وجود داشته باشد. اما حالا که کتاب فرار از اردوگاه 14 را هم مطالعه کردم شاید باید با این حقیقت تلخ رو به رو شوم. حتی واقعیتی تلخ تر از آن هم هست؛ من حتی تصور می کنم که خود ما هم در جامعه ای مشابه قلعه حیوانات زندگی می کنیم و این بیشتر انسان را زجر می دهد.

از این ها که بگذریم، بهتر است سریع تر وارد بحث کتاب فرار از اردوگاه 14 شویم. من در این مطلب قصد ندارم خیلی دقیق درباره داستان این کتاب صحبت کنم. خواندن این کتاب را به شخص شما واگذار می کنم. موضوع مهمتر دیدی است که این کتاب می تواند به شما بدهد. اما بیایید به طور مختصر درباره کلیت داستان صحبت کنیم.

کتاب فرار از اردوگاه 14 یک رمان بر اساس داستانی واقعی از زندگی فردی به نام شین دانگ هیوک است. شین دانگ هیوک تبعه کشور کره شمالی بوده و در اردوگاه کار اجباری مخوفی موسوم به اردوگاه 14 متولد شده است. اسناد بسیاری در خصوص وجود این اردوگاه کار اجباری وجود دارد؛ اما متاسفانه رهبر کره همواره وجود آن را کتمان کرده و به خبرنگاران و سازمان های حقوق بشر اجازه دسترسی به این مکان را نمی دهند. شین بدون هیچ جرم و گناهی در این اردوگاه به دنیا آمده و تا 23 سالگی در آن محبوس شده است. شاید بزرگترین جرم او زاده شدن از پدر و مادری است که حتی نمی توان به قطع گفت آن ها هم جرمی مرتکب شده اند. یکی از قوانین سختگیرانه در کره شمالی زندگی و کار در اردوگاه کار اجباری به دلیل ارتکاب جرم از سوی خود شخص، پدر یا مادر، خواهر یا برادر و سه نسل قبل از او است. بر همین اساس عموی شین که مرتکب جرم شد، سبب زندانی شدن پدرش نیز بود.

شین دانگ هیوک
شین دانگ هیوک


اما سوال اینجاست که آیا می توان گفت کره شمالی (اردوگاه 14) در واقع همان پادآرمانشهر 1984 است؟

شاید به واقع تمام جزئیات مشابه نباشند و یا اطلاعات درستی در دست نباشد. اما به نظر من به راحتی می توان گفت که کره شمالی و به خصوص نوع مدیریتی که در اردوگاه های کار اجباری این کشور انجام می شود، در واقع شباهت های بسیار زیادی به جوامعی مانند 1984 یا جوامع کمونیستی پیشین دارد. شاید فرار شین از اردوگاه 14 و حقایق ناگفته ای که این جوان پس از فرار خود و آشنایی با بلین هاردن ( نویسنده کتاب فرار از اردوگاه 14) فاش می کند، پرده از این اسرار بردارد. اگر با چند نمونه از قوانین سختگیرانه کره شمالی آشنا شوید، شاید مهمترین ترس شما از یک جامعه کمونیستی همین قوانین باشد. اما ترس بزرگتر به نظر من متوجه چیز دیگری است. تداوم و ریشه دواندن یک چنین جامعه ای به مراتب ترسناک تر از محتوای آن حکومت است؛ چرا که وقتی شما بپذیرید که حکومتی که بر جامعه تان حاکم است، یک آرمانشهر تمام عیار است و نهایت رضایت قلبی در کنار ارزش ها در شما پرورانده شده است (شستشوی مغزی داده شده اید!)، آن وقت است که حکومت مذکور می تواند هر قانونی که می خواهد را بر جامعه حاکم کند و هر طور که دوست دارد بر شما حکمفرمایی کند.



علت اصلی قدرت گرفتن حکومت های کمونیستی و پادآرمانشهری

به عقیده من بزرگترین مشکل مردمان چنین جوامعی که اجازه می دهند، این چنین حکومتی بر آن ها حکمرانی کند، عدم وجود آگاهی در آن جامعه است.

در این مورد دوست دارم به جمله ای اشاره کنم که دکتر علی شریعتی نیز آن را نقل کرده اند:

"آگاه بودن نسبت به اسارت، خودش عاملی برای نجات هست، اما وقتی که همین آگاهی هم از بین برود و فرد به طور دروغین «احساس آزادی»، کند دیگر خدا را شکر خواهد کرد و می‌کند."[1]


پس مهمترین موضوع در ایجاد حکومت هایی نظیر 1984، عدم وجود آگاهی بین مردم و یا تلاش های تدریجی برای تغییر نوع آگاهی یا تحمیل اطلاعات دروغین به فرد است. اما آیا عوامل دیگری نیز در این مورد دخیل هستند؟ به نظر من عوامل بسیاری وجود دارد که در ادامه به چند مورد اشاره خواهم کرد:

  • محدود کردن جوامع و قطع یا کاهش ارتباط بین مردم و دیگر افراد در اقصی نقاط دنیا
  • دشمن تراشی و ایجاد جنگ
  • ایجاد فقر در جامعه
  • ایجاد ارزش های کاذب در اذهان مردم
  • ایجاد بی اعتمادی و تردید نسبت به دیگر اقشار جامعه
  • اجرای احکام زندانیان در ملاعام


1- محدود کردن جوامع و قطع یا کاهش ارتباط بین مردم و دیگر افراد در اقصی نقاط دنیا

مصداق در کره شمالی و کتاب فرار از اردوگاه 14: ممنوعیت استفاده از اینترنت، ممنوعیت صحبت کردن افراد با زندانیان جدید در اردوگاه 14، جدا کردن محل زندگی زندانیانی که در اردوگاه متولد شده اند از سایر زندانیان و جلوگیری از هر گونه تجمع و بحث های دو یا چند نفره

2- دشمن تراشی و ایجاد جنگ

اگر فیلم 1984 را نیز مشاهده کرده باشید، در جایی از فیلم وینستون دیالوگ هایی را از کتابی که به دستش رسیده بازگو می کند:

" مهم نیست اگر جنگ و دشمن واقعیت ندارند یا وقتی پیروزی غیر ممکن است. هدف نه به دست آوردن پیروزی، بلکه ادامه جنگ است."

3- ایجاد فقر در جامعه

دیالوگ فیلم 1984:" یک جامعه طبقاتی فقط بر پایه فقر و جهالت ممکن است. لذا همیشه به جنگ نیاز داریم تا جامعه را در آستانه فقر و گرسنگی قرار دهیم. جنگ توسط طبقات حاکم علیه زیردستان خودشان ایجاد می شود. لذا هدف از آن نمی تواند پیروزی بر اوراسیا یا ایستاسیا ( دو کشوری که همواره دشمن بودند) باشد، بلکه به منظور حفظ و قوام ساختار طبقاتی- اجتماعی است."

مصداق در کتاب اردوگاه 14: وعده های غذایی ناچیز و کار زیاد، ممانعت از اعطای کمک های بشردوستانه به مردم و ... شاید این نکته را به خوبی بتوان درک کرد که مردمی که از گرسنگی می میرند، هیچگاه دغدغه آزادی نخواهند داشت.

4- ایجاد ارزش کاذب در اذهان مردم

این مورد بشدت وحشتناک است. به همین دلیل است که همواره با تقدس گرایی و تحمیل ارزش در جامعه مخالف هستم. ایجاد ارزش های کاذب که در جهت منافع حکومت های دیکتاتوری و کمونیستی است، می تواند سبب بروز تعصب را در جامعه شود. به عقیده من تعصب در هیچ جایگاهی نمی تواند ویژگی مثبتی باشد؛ حتی اگر آن موضوع صحیح باشد. اگر به واقع خدا وجود داشته باشد و شما برخلاف بسیاری از افراد که خداناباور هستند، با تعصب وجود خداوند را بپذیرید، باز هم در اشتباه هستید.

5- ایجاد بی اعتمادی و تردید نسبت به دیگر اقشار جامعه

این مورد به وضوح در کتاب فرار از اردوگاه 14 و کتاب 1984 دیده می شود. در کتاب فرار از اردوگاه 14، خبر چینی حتی بر علیه خانواده یک ارزش شناخته می شود. شاید باورتان نشود، اما شین دقیقا بر همین مبنا برادر و مادر خود را به نگهبانان اردوگاه می فروشد و در نهایت سبب اعدام آن ها می شود. او در هنگامی که در اردوگاه است، هیچگاه احساس پشیمانی یا عذاب وجدان نسبت به این رفتار خود ندارد. حتی در جای دیگری از داستان همکلاسی خود را لو می دهد و سبب تنبیه او می شود. نمونه این مثال در کتاب و فیلم 1984 نیز دیده می شود. جایی که یکی از همکاران وینستون در خواب جملاتی را ناخواسته بیان کرده و فرزندش با افتخار پدر خود را به ماموران فروخته است. همکار وینستون حتی پس از دستگیری به فرزند خود افتخار می کند که موجب شده است به گناهش پی ببرد! بی اعتمادی در جامعه می تواند مزایای دیگری نیز برای حاکمان داشته باشد. آن ها خوب می دانند که در چنین جوامعی که مردم به یکدیگر اعتماد ندارند، هیچ گاه نمی توانند با هم درباره عقاید خود سخن گفته و با هم متحد شوند.

6- اجرای احکام زندانیان در ملاعام

در همان صفحات ابتدایی کتاب فرار از اردوگاه 14 می خوانیم که "در اردوگاه 14 که زندان مجرم ها و مخالفان سیاسی کره شمالی است، هر گونه تجمعی سرکوب می شود. حتی یک گپ و گفت دو نفری، مگر در زمان اجرای مراسم اعدام که همه زندانی ها باید در این مراسم شرکت کنند. در اردوگاه کار اجباری اعدام در ملا عام را برای ایجاد رعب و وحشت استفاده می کنند تا درس عبرتی برای سایر زندانی ها شود."

ایجاد رعب و وحشت در چنین جوامعی خود می تواند چند مزیت برای حاکمان داشته باشد. یکی از این مزایا ایجاد ترس در بین مردم برای پیشگیری از شورش علیه حکومت است. مزیت دیگر این موضوع می تواند تبدیل کردن حکومت به عنوان یک تکیه گاه خیالی برای مردم باشد. به این معنی که جنگ ها و اتفاقات ناگوار در جامعه ایجاد می شود و حکومت از این فرصت استفاده می کند که نشان دهد در برابر این جنگ ها و ترس های (ساختگی) آن ها هستند که از مردم محافظت می کنند و به همین دلیل مردم باید به آن ها تکیه کرده و از آن ها حمایت کنند.


می بینید که در لحظه لحظه هایی که شین دانگ هیوک در اردوگاه کار اجباری محبوس بود، اکثر اتفاقاتی را تجربه می کند که به واقع در کتاب 1984 جورج اورول هشدار داده شده است. پس شاید اغراق آمیز نباشد که بگوییم، کره شمالی همان پادآرمانشهر خیالی (واقعی) جورج اورول در کتاب 1984 است. هرچند که هنوز هم تفاوت های ساختاری بسیار بین این دو جامعه وجود دارد. اما در حال حاضر نزدیکترین نمود عینی 1984 در واقع جامعه کره شمالی است.

صحنه اعدام مادر شین
صحنه اعدام مادر شین

در انتها بیایید با 10 قانون اردوگاه 14 آشنا شویم:

1- برای فرار تلاش نکنید.

  • هر کس حین فرار دستگیر شود، در دم کشته می شود.
  • هر کس شاهد یک فرار باشد، اما آن را گزارش نکند فورا کشته می شود.

2- ملاقات بیش از دو زندانی با هم محکوم است.

  • هر کس نتواند دورهمی های بیش از دو نفره اش را با ارائه اجازه نگهبان توجیه کند، فورا کشته می شود.

3- دزدی نکنید.

4- بی هیچ قید و شرطی باید از نگهبانان اطاعت کنید.

5- اگر کسی را حین فرار دیدید یا مشکوک به فرار کسی بودید باید فورا گزارش کنید.

6- هر زندانی باید یک نگهبان باشد.

  • هر زندانی باید در جلسه های خود انتقادی شرکت کند و شدیدا از خودش و دیگران انتقاد کند.
  • کاملا همدیگر را تحت نظارت داشته باشید و فورا هر رفتار مشکوک را گزارش کنید.

7- زندانی ها نباید کمتر از وظایفی که روزانه به آن ها محول می شود، کار کنند.

8- هیچ دو جنس مخالفی اجازه ندارند خارج از محیط کار و به دلایل شخصی با هم رابطه داشته باشند.

  • هر رابطه جنسی که بدون اجازه نگهبانان اتفاق بیفتد، بلافاصله هر دو طرف کشته خواهند شد.

9- زندانی ها باید عمیقا از گناهانشان اظهار ندامت کنند.

  • هر کس به گناهانش اعتراف نکند و آن ها را انکار کند فورا کشته خواهد شد.

10- زندانی هایی که قوانین و مقررات اردوگاه را نقض می کنند، فورا کشته خواهند شد.


پارت بعدی .......

[1]همان، ص17 و م، آثار 20- ص40-239


فرار از اردوگاه ۱۴کتاب 1984کره شمالیکمونیستآزادی
در حال یادگیری ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید