ویرگول
ورودثبت نام
#ساحل
#ساحل
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خشم طبیعت

خسته ام غمین و افسرده
غم درون سینه ام خفته
روزگارم شده جارو
دسته طی و خاک از هر سو
شده ایم اسیر در کوهی خاک
دم وبازدم جای اکسیژن
خاک سرخ وسیاه، می بلعیم
آن ز آب شرب واین هم از باد
چه شده تقصیر ما دراین میانه چیست؟
یارب،، این جبر طبیعت ز چه روست،
ز چه رو باد موافق نوزد،،
خشمگین یکسره بر کلبه ی ما
تـَلی از خاک سیاه جای شبنم ریزد،،

پ ن پ،،، باد های که در سیستان گردوخاک زیادی را بوجود می آورد و بسیار آزار دهنده است،، شکر یارب،،

شاعرانهشب نامه های زنانهویرگولانجمن نویسندگاندلنوشته های عاشقانه
همین که چمدانت را برمیداری همه میپرسند میخواهی کجا بروی؟ اماوقتی یک عمر تنهایی هیچکس ازتو نمیپرسد کجایی!، انگار همین چمدان لعنتی تمام ترس مردم از سفر است هیچکس از تنهایی تو نمی ترسد!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید