✍🏼نیلوفر و<شی
نیلوفر وحشی شده دل غرق تمنا،
مجنون شده و باز شدم راهی صحرا،
دل ماند در این کالبد بی روح و پریشان،
هم خانه ی من بلبل افسرده و تنها
دیگر خیر از سر مستی دوران ندهد یار،
آزرده ز هر روز شدم خسته و بیمار،
آتش زده هجران و فراقت ، به دلم چنگ، پیوسته به یادتو زنم ساز و دَف و تار،
پاسخ ندهی ناله و فریاد حزینم،،
تا باز که برگیری، ز، شب پرده ی اصرار،
آن دم که ز بی مهری تو چشمه ی اشکم بخروشد،
دیگ غزلم غلغل و جوشد از این سینه، تبدار