یکی از شعارهایی که مد روز شده و توسط بسیاری از سلیبریتی ها ترویج می شود این عبارت است بیایید یکدیگر را قضاوت نکنیم. اما واقعیت این است که ما آدم ها قضاوتگر هستیم و ناخواسته با شنیدن یک خبر علاقهمند هستیم بر ان برچسب مثبت یا منفی بزنیم. بسیاری از جنجالها که گاهی در فضای مجازی یا واقعی شکل می گیرد نشان از همین قضاوتگری ماست.
زمانی کتابی از مرحوم شریعتی می خواندم ایشان نقل می کنند در زمان تحصیل در فرانسه یک نویسنده مقاله ای را به قصد تخریب چهره خاورمیانه چاپ می کند و برای رسیدن به مقصودش گوشه هایی از تاریخ ۱۴۰۰ قبل این سرزمین را با چاشنی داستانهای تخیلی خود از حرم سراها و قوانین چند همسری، نقل می کند. هدف از این داستان سرایی ها با نیت تخریب چهره مشرق زمین بوده.که متاسفانه در بسیاری از مواقع هم به هدف خود می رسند. ( هر چند ادعایی به گذشته نیست اما آنها هم آن گونه که می نمایند نیستند.)
متاسفانه عامه مردم زمان قضاوت کردن توجه چندانی به بستر شکل گیری اتفاقات ندارند. دو جامعه را در نظر بگیرید.
جامعه اول ۱۴۰۰ قبل، بیابان های سرزمین حجاز، جنگ ها و نزاع های قبیله ای، کشته شدن تعداد زیادی از مردان ، مرگ و میر بالایی نوزادان، بالا بودن نرخ موات به علل بیماری، بسیاری از دانش نامکشوف و غالب مردم عمی و بی سواد. این ها تکه هایی از واقعیت در مورد جامعه که در موردش داستان سرایی شده است.
جامعه دوم قرن ۲۰، سرزمین پرباران و معدل فرانسه، کاهش شدید نزاع ها با حاکمیت قانون، کاهش نرخ و مرگ و میر با رشد شاخص های بهداشت، اقتصاد صنعتی، رشد دانش بشری، غالب مردم باسواد، دسترسی به منابع علمی آسانتر. حال مردم جامعه دوم با این ذهنیات و تجربیات می خواهند با شنیدن یک داستان از جامعه اول در مورد آن به قضاوت بشینند. طبیعی است که این قضاوت غالبا خارج از دایره انصاف است.
برای داشتن یک قضاوت تا حد ممکن منصفانه به نظر من شرایط زیر را باید رعایت کرد:
۱- باید در مورد خبری که به ما می رسد به درستی تحقیق کنیم. متاسفانه بسیاری مواقع اخبار نادرست هستند، یا اگر واقعی باشند گوشه هایی از واقعیت ها را بیان می کنند. برای قضاوت درست لازم است همه جنبه های واقعیت را شناخت.
۲- بستر شکل گیری ماجرا ها بسیار مهم هستند بسیاری از اتفاقات منفی در بستر زمانی و مکانی ممکن است مثبت تلقی شوند. به عبارتی برای درک این موضوعات باید عینک زمان و مکان رخداد ماجرا را به چشم زد.
۳- با تمام تلاشی که در دو مورد ۱ و ۲ داشته باشیم نباید این نکته را نادیده گرفت که هر کدام از ما تجربیات متفاوتی از سر گذراندهایم در نتیجه از زاویه های متفاوتی به یک موضوع می نگیریم. ممکن است این زاویه همیشه قسمتی از واقعیت بزرگ را از دید ما پنهان نماید.
این پست صرفا نظر شخصی است هر گونه نقد نظری را بر آن پذیرا هستم. خوشحال می شوم نظر شما دوستان را بشنوم.
پی نوشت:
بسیاری از نویسنده های مغرب زمین ظاهرا در حسرت حرم سراهای مشرق زمین هستند بماند که در ماجراجوی های عاشقانه گاه دست ما مشرق زمینی ها را به چوب بسته اند. بسیاری از این داستان ها، تخیلات ناکام خودشان هست. ماجراها ان گونه که روایت می کنند نبوده.