در ریاضیات برای اثبات درستی یک قضیه تنها راه استدلال بر اساس اصول و قضایایی که صحت آنها قبلاً اثبات شده است. اگر هزاران مثال هم بیاورید که در مورد قضیه صدق کند از نظر ریاضیدان ها دلیلی بر صحت قضیه نیست. در نقطه مقابل اگر یک مثال یافتید که قضیه برای آن درست نباشد قضیه رد می شود.
متاسفانه یکی از خطاهای ذهن ما پذیرش اصول و مدل های ذهنی ای است که اثبات نشده اند. چون مثالی برای رد کردن اصول پیدا نمی کنیم صحت آن را درست فرض می کنیم. مثال چون پزشکی در آزمایش های انجام شده مدرکی دال بر بیماری نمی یابد حکم کلی بر نبود بیماری صادر می کند. در حوزه های مختلف زندگی ما دچار این خطاها زیاد می شویم.
یکی از آشناها چند وقت قبل فرزند نوجوانش ناراحتی در خود احساس می کند به پزشک مراجعه می کنند بعد از انجام آزمایشات دکتر حکم غیر دقیق می دهد که مشکلی نیست بچه شما سالم است. انها به خانه می روند اما چند روزی که می گذرد اوضاع وخیم تر می شود. به شهر بزرگتر پیش متخصصان حرفه ای تر می روند در آنجا تشخیص می دهند متاسفانه به بیماری سخت مبتلا شده است. زمانی که پزشکان از کوتاهی خانواده در درمان و از دست رفتن زمان مناسب درمان شکایت می کنند. خانواده آزمایش های انجام شده در شهر ما را نشان می دهند پزشکان می گویند در همان آزمایش ها هم مدارک ضعیفی دال بر بیماری بوده که متاسفانه نادیده گرفته شده.
شوربختانه از این دست استدلال ها بین ما رایج است اگر نتوانیم چیزی را ثابت کنیم آن را می پذیریم. و این راحت پذیرفتن ها موجب مشکل است.