امروزه فرهنگ ما به شکلی وسواسی بر توقعاتی متمرکز شده که به طرز غیر واقعی مثبت است: خوشحال تر باش. سالم تر باش. بهترین باش. بهتر از بقیه. باهوش تر باش، سریع تر، پولدارتر، جذاب تر، محبوب تر، موثرتر، رشک برانگیزتر، و تحسین شده تر. کامل و فوق العاده باش. هر روز صبح ناشتا مشتی مخرفات گهربار
امروزه فرهنگ ما به شکلی وسواسی بر توقعاتی متمرکز شده که به طرز ناواقع گرایانه ای یمثبت است؛ خوشحال تر باش، بهترین باش، بهتر از بقیه. باهوش تر باش، سریعتر، پولدارتر، جذابتر، محبوب تر، موثرتر، رشک برانگیزتر، و تحسین شده تر. کامل و فوق العاده باشد هر روز ناشتا مشتی مزخرفات گهر بار صادر کن و بعد به همسر همیشه آماده سلفی گرفتن و دو تا نصفی بچه ات را ببوس و با هلی کوپترت برو سر کار محشرت، و کل روز به کارهای فوق العاده مهم و پرباری بپرداز که احتمالا روزی جهان را نجات خواهد داد.
به طرزی طنزآمیز، این نوع تمرکز روی چیزهای مثبت کارش فقط این است که بارها و بارها به یادمان بیاورد که چی نیستیم، که چی نداریم، که باید به چی می رسیدیم اما نتوانستیم. حالا خودمانیم، آدمی که واقعا خوشحال و خوشبخت باشد جلو آینه نمی ایستد هی به خودش بگوید من خوشبختم همین الانش هم خوشبخت است....
مردم و تبلیغات تلویزیونی می خواهند تو بپذیری که کلید زندگی خوب این است که شغل بهتر، ماشین قدرتمندتر، نامزد زیباتر، یا وان آب گرم یا استخر بادی برای بچه ها داشته باشی این جهان بی وفقه به تو می گوید راه و روش زندگی بهتر در کلمه بیش تر خلاصه می شود- بیشتر بخری، بیشتر بسازی، بیشتر بکنی، بیشتر باشی. مدام در معرض بمباران پیام هایی هستی که از تو می خواهندد همیشه همه چیز را جدی بگیری. همه چیز برایت مهم باشد. خریدن یک تلویزین جدید برایت مهم باشد. داشتن تعطیلاتی بهتر از همکارانت برایت مهم باشد. خریدن تزیینات جدید حیاط برایت مهم باشد خریدن نوع مناسب ابزار سلفی گرفتن برایت مهم باشد.
حالا چرا؟ از من اگر بپرسید به این دلیل که به جد گرفتن و اهمیت دادن به خرت و پرت های بیشتر مایه رونق کار و کاسبی است.
من البته هیچ مشکلی با رونق کسب و کار ندارم، اما مسئله این است که این قدر به جد گرفتن همه چیز برای سلامتی روان مضر است. باعث می شود بیش از اندازه به مسائل سطحی و کاذب بچسبی و زندگی ات را وقف دنبال کردن سرابی از خوشبختی و رضایت بکنی. کلید زندگی خوب این نیست که چیزهایی بیشتری را به جد بگیری. برعکس: راهش این است که کمتر جدی بگیری. فقط چیزهایی را به جد بگیری که حقیقی، ضروری و مهم هستند.
منبع : هنر ظریف به هیچ نشمردن، مارک منسن، ترجمه های زیادی از این کتاب در بازار کتاب موجود است.
برای این روزها که دست ما به خیلی از خواسته ها مادی و غیر مادی نمی رسد شاید این کتاب مسکنی باشد. به سوی زندگی ساده تر با تعلقات کمتر. حالا که در این مسابقه دو ما هرگز به برنده نخواهیم شد مسابقه کاملا نا عادلانه با رقبایی که برای پیروزی همه چیز دارند.