ویرگول
ورودثبت نام
سعید سپهر ッ
سعید سپهر ッ
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

چرا اینستاگرامو ۱۴ ماه رها کرده بودم؟

هنوز مطمئن نیستم دقیقا برگشتم به اینستاگرام یا نه! ولی بعد از یکسال و یک ماه و بیست روز، دوباره نصبش کردم.

متوجه شدم طی این مدت که نبودم، "اینستا"ی خالی، جا افتاده و دیگه کامل نگفتن "اینستاگرام" نشانه بچه بودن و بی کلاسی و اینا نیست! از اون زیباتر، هر ایرانی یک اینفلوئنسر؛ هر اینستای نصب شده، یک کسب کار، هم محق شده و خودش روزنه‌های امید رو برای مردمی ناامید و غمزده کمی باز میکنه.
اینا خوبن ولی اگه دوست دارین بدونین من بدون اینستاگرام، چقدر خوب یا بد بودم، کمی حوصله میخواد تا بقیه‌ش هم بخونین.

https://www.instagram.com/saeed.sepehrazad/
https://www.instagram.com/saeed.sepehrazad/


شاید با خلاصه گفتنش، بد قضاوت بشم ولی مهمترین دلیل ترک اینستاگرام رو اول میگم:

اینکه دائم از لحظه‌های دستچین‌شده‌ی زندگی دیگران خبر داشتم، اذیتم می‌کرد. گاهی مقایسه‌های نامیمون می‌کردم و گاهی هم قضاوت‌هایی که باعث میشدن خودم سنگین‌تر و لَخت‌تر بشم.

آره واقعا دوست ندارم از زندگی مردم خبر داشته باشم. مگه کسانی که خیلی بهم نزدیکن و خیلی زیاد میشناسمشون. کسانی که "همه‌ی زوایای زندگیشونو می‌بینم" نه کسانی که فقط پنجرهایی از لحظه‌های خوبشون به روم بازه.

اولین دلیل، لازم و کافی بود. پس با گفتن بهانه‌ها، وقتتون رو نمیگیرم اما گفتنی‌هایی هم هست هنوز که گفتنش بی‌لطف نیست.

طی این مدت، چند بار مجبور شدم روی وب، اینستامو چک کنم. طی چند دقیقه‌ای که بودم، جرات نداشتم یه استوری باز کنم، مبادا فکر کنن هستم و توجه نمی‌کنم! خودش بلای جونه‌ها، نه؟

اینکه متعهد باشی پست همه دوستارو ببینی، لایک کنی و حتا کامنت ول بدی! یا به تمام دایرکتهای فورواردی، واکنش نشون بدی؛ تو همه گروها عرض ادب کنی که مبادا بگن بی توجهه به ما، یا کلاس میذاره، یا خیلی داره پول در میاره، یا چقدر نچسبه و چه و چه :))

هرچند این قضاوتا "واقعا" برام مهم نیستن، ولی اینکه دیگران به خاطر منِ ناجور و ناهماهنگ، یه لحظه‌شون مکدّر بشه، برام خوشحال کننده نیست.


ثبت لحظات با شرح وقایع، جذاب‌ترین امکانیه که اینستاگرام برام فراهم می‌کنه.
ثبت لحظات با شرح وقایع، جذاب‌ترین امکانیه که اینستاگرام برام فراهم می‌کنه.


و اما طی مدتی که نبودم، تنها چیزی که براش می‌‌گفتم "حیف"، این ثبتِ خاطرات و افکار بود. چندباری رفتم پستهای قدیمی‌ترم رو دیدم. لحظه‌هایی که ثبت شده بودن و توضیحات تکمیلی که اون لحظه و روزهارو دقیق‌تر به یادم میاوردن. این یکی رو از دست دادن حیف بود. یجور دفتر خاطرات باحال رو رها کرده بودم.

در پایان بگم، همچینم بر نگشتم. هنوز زیاد بازش نمی‌کنم و از روی پستها به سرعت رد میشم. بیشتر، دلم می‌خواست بنویسم و این تجربه رو به اشتراک بذارم. الانم اینستا نصبه ولی تو اکانت مذکور لاگین نیست :))


خواستم نظر و احساسم رو در مورد این شبکه‌ی محبوب و مفید با دیگران به اشتراک بگذارم. امیدوارم بازخوردهای متنوعی دریافت کنم و با دیدگاه دیگران هم آشنا بشم. اگه اینطور شد، در موردش بیشتر خواهم نوشت.


اینستاگرامتمرکزمدیریت توجه
Agile Product Owner | HR Enthusiast | Scrum Master | Nurturing Agile Coach Aspirations
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید