وقتی می شنوید شما کمال گرا هستید خوشحال می شید یا ناراحت یا یه جور دیگه بگم، اگه مدیر جایی بودید دوست داشتید همکاراتون آدمای کمالگرایی باشن؟
خب من فکر می کنم که جواب این سوال برای اکثر افراد مثبت باشه. برای همینه که اینجام تا از مشکلات خودم به عنوان یک فرد کمالگرا براتون صحبت کنم بلکه شاید یکم نظرتون عوض شد.
خب من چند وقتیه که درگیر کاری هستم که نیاز به یادگیری های زیادی داره. از همه نظر. هم از نظر مهارت و هم از نظر تئوری. مثلا کلی مفاهیم جدید ریاضیاتی و فیزیکی و ... .
تا وقتی مفهوم یک چیزی رو عمیقا متوجه نشم نمیتونم ولش کنم. انگار باید حداقل یک جور احساس رضایت درونی توم ایجاد بشه و به همه جوانبش مسلط شم تا بتونم اون موضوع رو ول کنم.
برای مثال بخوام براتون بگم این چند وقت با یک چیزی مواجه شدم به اسم تبدیل موجک. در حالی که صاحب کارم انتظار داشت تو کمتر از سه چهار ساعت اون رو بخونم و ازش بگذرم، من حدودا 12 ساعت روش وقت گذاشتم.
شکل بدتر داستان وقتیه که تو کارم یک مشکلی ایجاد میشه. دیگه تمومه. اون روز تا مشکل حل نشه من هیچ کار دیگهای نمیتونم بکنم. یعنی ممکنه چند روز فقط سر اون یک مشکل ساده باشم. تو این مدت اگه کسی نزدیکم بشه ممکنه هر جور رفتاری از من ببینه!
خب باید بگم که به طور طبیعی کمالگرایی چیز بدی نیست ولی به شرطی که محدودیت زمان و انرژی نداشته باشی که اکثر مواقع اینجوری نیست. افراد کمالگرایی مثل من از ایدهآل نبودن همه چیز اذیت میشوند و براشون اعصاب خورد کن هستش.
اگه شما هم مثل من کمالگرا هستید یا با افرادی مثل من سر کار داشتید، تجربتون رو برام تو کامنتها بنویسید.