ویرگول
ورودثبت نام
sepehr.omidvaar
sepehr.omidvaar
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

کنارِ کنارش بودن، قسمت دهم یا روزگار سخت

"...خب با بی دل و دماغی بزند تا دل و دماغ پیدا کند."
این جمله از داستان هوشنگ گلشیری با صدای خودش که در اپیزود سیزدهم پادکست کنارش شنیده می‌شود، جان‌مایه اصلی این اپیزود است. رام از بی دل و دماغی زیاد، در روزهای تنهایی و در کشاکش بحران مهاجرت با به خاطر آوردن این جمله و استفاده از صدای خود استاد و ترسیم نخ نامرئی بین کلیدواژه‌ها و اتفاقات داستان با حال و هوای این روزهایمان یک اپیزود تهیه می‌کند و من هم قرار است از دل همین جمله و با همین موضوع یادداشتی کوتاه یا بلند(هنوز نمی‌دانم) بنویسم تا پرونده این اپیزود تکمیل شود.

روزها می‌گذرد و من در ایام و اوقات توخالی شدن مفاهیم در ذهنم و پوچی بعد از نوشتن رساله و اتمام پایان‌نامه، در حالی که هرروز در گردباد حوادث مهیب و ناخوش روزگار که در کشورمان اتفاق می‌افتد گرفتار شده‌ام و نه تنها دل و دماغ نوشتن، بلکه دل و دماغ انجام دادن هیچ کاری را ندارم و رسما به جز خوردن و خوابیدن و دیدن سریال‌ها و فیلم‌هایی که در لیستم بودند(آن هم به صورت جسته گریخته) کاری نمی‌کنم. اپیزود چهارده کنارش ضبط می‌شود(که دو مهمان ویژه دارد) و من همچنان یک خط هم برای اپیزود قبل ننوشته‌ام. به جمله هوشنگ گلشیری فکر می‌کنم. وقتی آن را می‌شنیدم و در داستان زیبا بود، جذاب بود(حتی با صدای خود رام هم جذاب بود) و بعد از شنیدن آن اپیزود حال غریبی بین ناخوشی و خوشی داشتم اما در عمل، انگار که کارکردی ندارد. شاید برای رام کلیدی بود که بتواند یک اپیزود را با آن بسازد اما من هر چه تلاش کردم تا با بی دل و دماغی چیزی بنویسم یا کاری کنم تنها هیچ نصیبم شد.

به این فکر کردم که مثل نوشته‌های قبلی کنار کنارش بودن، حداقل توضیحی از تصاویر کاور اپیزود را بنویسم تا شاید در حکم گرم کردنی باشد برای نوشتن مطلب اصلی، اما داستان و ماجرای این کاور هم آنچنان پیچیده نیست که چیزی برای تعریف کردن داشته باشد. تصویر بالا انفجار بیگ بنگ است. بدون اینکه من دخالتی داشته باشم، پیش از آنکه اپیزود ضبط شود، رام به من گفت که یکی از تصاویر باید بیگ بنگ باشد چرا که نام داستانی که خوانده می‌شود "انفجار بزرگ" است. بعد داستان را برایم فرستاد و تا وقتی داستان را گوش نداده بودم کلیدواژه‌هایی چون "زمهریر" ، "شهرک اکباتان"، "چسناله" و چند واژه دیگر را گفت که طبیعتا با این کلیدواژه‌ها بزرگ‌ترین تصویرگران و گرافیستان جهان هم کاری نمی‌توانند کنند. رام این را نمی‌داند و فقط سفارش می‌دهد (کارفرمای بی اطلاع از روند فکری یک طراح) و به همین دلیل خودم دست به کار شدم. داستان را شنیدم و توصیف نیمکتی که دو عاشق و معشوق کنار هم نشسته‌اند جذبم کرد. یاد سکانس مهم فیلم رگبار ساخته استاد بهرام بیضایی افتادم که اتفاقا در همین سایت ویرگول و در این پست برایش مطلبی نوشته بودم. سکانسی که مرز بین خیال و واقعیت در آن ناپیداست. در حین جست و جو برای پیدا کردن تصویر آن سکانس به تصویری گرافیکی شده و مفهومی(پوستری متفاوت برای فیلم رگبار) رسیدم که حتی نام طراحش را هم نمی‌دانم. چیزی بهتر از این تصویر برای کاور پیدا نکردم و با یکی دو تا ادیت تصویر را "کنارشی" کردم و به همین سادگی ماجرای کاور این اپیزود هم تمام شد.

کاور اپیزود سیزدهم پادکست کنارش، داستان دل و دماغ به طراحی اینجانب
کاور اپیزود سیزدهم پادکست کنارش، داستان دل و دماغ به طراحی اینجانب


ماجرا تمام شد و قلمم هنوز گرم نشده است. دل و دماغی برای نوشتن نیامده و با بی دل و دماغی هم چیزهایی را نوشتم که احتمالا به درد کسی نمی‌خورد. احساس می‌کنم که شبیه چارلی کافمن شده‌ام.(دلیلش را به زودی خواهید فهمید) طبیعتا نه از نظر قدرت قلم و نویسندگی(مگر کسی شبیه او داریم؟)بلکه از نظر بحران‌های فکری که دارد. او که در فیلم سینمایی اقتباس در نوشتن و خلق یک شخصیت ناتوان بود و نویسنده داستانش از متنی که نوشته بود راضی نبود، یا در فیلم‌های دیگرش که شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که ناتوان در در پایان رساندن چیزها و فکرها و بحران‌هایشان هستند. این بی دل و دماغی اگر برای گلشیری عاملی برای زایش یا شروع دوباره باشد یا برای رام بهانه‌ای باشد تا دقایقی را از افکار پریشانش دور شود و به بهانه آن یک اپیزود تهیه کند و کمی دل‌خوشی به این روزگار تلخ اضافه کند اما سیاهی و دردهای این ایام آن‌قدر زیاد است که برای من چیزی جز یاس و ناامیدی و منفعل بودن را ندارد و حتی یک انفجار بزرگ هم نمی‌تواند باعث شود تا ذره‌ای از دل و دماغ نداشتنم کمتر شود.

....من به فکر پایان دادن چیزها هستم.



پادکست کِنارش را می توانید از طریق لینک زیر و یا اپلیکیشن‌هایی مانند اپل پادکست،کست باکس، اسپاتیفای، ساوندکلاود گوش دهید.

https://kenaresh.podbean.com/


کنارشپادکستهوشنگ گلشیریروزگار سختدل و دماغ
ُSpeculative Architect & Interdisciplinary Artist
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید