اخیرا شاهد تحرکات جدیدی در راستای بحران سازی درباره موضوع حجاب در کشور هستیم.
مدتی پیش شایعاتی در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه رهبری نسبت به موضوع حجاب تذکرات تندی به مسئولان داده و برخی ادعا می کردند قرار است رهبری در یک سخنرانی مواضع جدیدی را اعلام کند که به احیای گشت ارشاد خواهد انجامید.
البته بعد مشخص شد آن شایعات دروغ بوده و رهبری هم در سخنرانی خود تنها به تکذیب مذاکره ایران و آمریکا پرداخت و هیچ اشاره ای به موضوع حجاب نداشت.
پس از آن ملاقات رهبری با تعداد کثیری از زنان را داشتیم که در آن رهبری در بیانات خود موضعی نزدیک به آرمان ها و ارزش های نولیبرال ها و دموکرات های آمریکا گرفت و همین مطلب موجب راه افتادن موجی از تمسخرها در فضای مجازی گردید.
حضرت آیتالله خامنهای، مثال زدن قرآن از دو بانوی مؤمن یعنی مریم و آسیه (همسر فرعون) را یک شاخص برای همه مردان و زنان مومن و نشاندهنده اهمیت فکر و عمل زن خواندند و گفتند: حقوق اجتماعی زن همچون تساوی دستمزد با مردان در کار واحد، بیمه زنان شاغل و یا سرپرست خانوار، مرخصیهای ویژه زنان و دهها مسئله دیگر باید بدون تبعیض رعایت شود و محفوظ باشد.
...
رهبر انقلاب «پرهیز از تحمیل کارِ خانه به زن»، «کمک شوهر به زن در گذراندن عوارض فرزندآوری» و «باز گذاشتن راه ترقی و پیشرفت علمی و شغلی» را از دیگر حقوق زنان دانستند و با تأکید بر اینکه زن مدیر و رئیس خانه است، گفتند: باید از زنان که با وجود درآمدهای ناکافی و ثابت همسران و گرانی اجناس، هنرمندانه خانه را اداره میکنند قدردانی کرد.

پس از آن ناگهان شاهد غائله جدیدی در همین موضوع بودیم که به نظر می رسد یک سر آن هم به دستگاه اطلاعاتی متصل است.
جنجال ایجاد شده بر سر دوی ماراتن جزیره کیش پیدا و پنهانی دارد که با توجه به وضعیتِ خاص امنیتی، نظامی و اقتصادی کشور، نیاز است که این اتفاقِ اجتماعی_ورزشی به خوبی بررسی شود.
...
۵.پاراف یک مقام عالیرتبه ذیل گزارش یکی از دستگاههایِ مهم درباره وضعیت حجاب این بوده: "این گزارش تکاندهنده به آقای رئیس جمهور ارائه شود. دستگاههای اطلاعاتی، پروژهسازان و عوامل آنها را شناسایی کنند و بشدت تنبیه شوند. دستگاههای تبلیغی و امور مساجد برای مقابله برنامه ریزی کنند. با افراد مخالف در قضیه حجاب چه متدین و انقلابی و چه دیگران در باب عوارض و سهلانگاریهایی که به اینجا رسیده، گفتوگوی اقناعی کنند. به هر حال وظیفه دینی و سیاسی همه ما برخورد فکری و عملی و زبانی با این منکر بزرگ است."
اینکه سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس در مصاحبه خودش ماراتنِ ۱۴۰۴ کیش را "ردپایِ پروژهسازان برهنگی" میداند و رسانه منتسب به یک نماینده دیگر اتفاق کیش را "سازماندهی شده" تلقی میکند، همگی برای ایجاد فضای برخوردِ شدید و دوقطبیساز در جامعه با ارجاع به سخنان مقام عالیرتبه و انداختن هزینهها به گردن ایشان است؛ در شرایطِ بسیار خاصِ کشور هوشیار باشیم!
پیش از این هم جنجال دیگری در خصوص عکس روی جلد نشریه دفتر مقام معظم رهبری به راه افتاده بود.
به گزارش ایسنا، روزنامه هم میهن نوشت: برایشان فرقی ندارد که چه کسی و چه نهادی باشد، هر جا که مخالف خواستههای آنها حرکتی انجام شود، تاخت و تاز را شروع میکنند؛ انگار همه محکوم هستند که براساس میل آنها رفتار کنند و هر رفتاری خلاف خواسته آنها حرام به شمار میرود.
آخرین سوژه مربوط به عکسی میشود که در گوشه جلد شماره روز پنجشنبه روزنامه اینترنتی «صدای ایران»، نشریه سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام رهبری کار شده است. این نشریه که در هر شماره خود تصویر یکی از شهدا را روی جلد میبرد، اینبار از تصویر شهید «نیلوفر قلعهوند» استفاده کرد؛ تصویری که با دلخواه فرهنگی تندروها فاصله دارد.
پس از انتشار این تصویر، انتقادات از روش و مشی این روزنامه اینترنتی از سوی تندروها فضای مجازی آغاز شد و آنها پرسیدند که چرا نشریه دفتر رهبری برخلاف میل آنها رفتار میکند.
از نظر رسانهها مطرحترین چهرهای که به روزنامه اینترنتی دفتر رهبری اعتراض کرد، مهری طالبیدارستانی بود. فردی که پیش از این در ستاد امر به معروف و نهی از منکر تهران سِمَت داشت و با ماجرای «کلینک ترک بیحجابی» مطرح شده بود. او پستی در شبکه ایکس منتشر کرد و در آن نوشت: «میشد با طراحی هنرمندانه و هوشمندانه بدون اینکه هتک حجاب و ترویج بیحجابی محسوب شود انجام داد؛ نمیشد؟ آیا واجب بود برای یک هدف الهی متعالی(جذب حداکثری) حدود الهی متعالی(حجاب) را نادیده بگیریم وترویج منکر کنیم؟!»
اما مورد دیگری که بیشتر از طالبی دارستانی در گروههای ایتایی بازنشر شده بود، انتقادی است که طلبهای با نام محمدصالح مشفقیپور مطرح کرده است. او که خود را استاد حوزه علمیه قم و جامعةالمصطفی معرفی کرده، ابتدا در پستی مینویسد: «چه نیازی به انتشار چنین تصویری از رسانهای مثل خامنهایداتآیآر هست؟ آیا مرجع تقلیدی مثل رهبری عزیز که حتی به آرایش بعضی مجریان زن صداوسیما در جلسات خصوصی اعتراض میکند، به انتشار این تصاویر راضی است؟آیا عکس کارت ملی این بانوی شهیده را نمیشد منتشر کرد؟»
پس از اینکه اعتراضها به این جمله مشفقیپور زیاد میشود، او محکمتر بر موضع قبلی خود ایستاده و در پست جدیدی مینویسد: «میگوید از رسانه منتسب به رهبری، انتقاد نکنید! اگر انتقاد کنید، مردم میگویند «این چه رهبری است که توان اداره آن را ندارد!؟! همیشه تاریخ، گرفتار یک مشت سهلاندیش بوده و هستیم که جاده صافکن اشتباهات دیگران بودهاند.
با این منطق، نباید به بعضی همسران رسول خدا هم انتقاد کرد چون مردم میگویند(معاذالله) چه رسول خدایی است که توان اداره منزل خود را هم نداشته است! بعضیها در عمل حتی اطرافیان و منصوبین رهبری را هم معصوم میدانند!» نکته جالب توجه این است که او در پیوست این پست خود، لینکی را قرار داده که نشان میدهد پیش از این هم با انتشار متنی به سایت رهبری اعتراض کرده است.
نمونه قابل اشاره دیگر از اعتراض تندروها به جلد روز پنجشنبه «صدای ایران» مربوط به مهدی حاجیپور، یکی دیگر از طلبههایی است که در فضای مجازی فعال است. او هم در صفحه توئیتر خود مینویسد: «همین ۱۳آبان فرمودن کسایی که پیرامون شما هستند رو به حجاب توجه بدهید! بعد یه عده این همه فرمایشات صریح رهبری درباره حجاب رو ول کردن ملاکشون شده گذاشتن تصویر شهیده کمحجاب تو روزنامه اینترنتی دفتر رهبری.»
جالب اینجاست در همان روزی که تصویر «نیلوفر قلعهوند» منتشر شد، در سرمقاله این روزنامه اینترنتی به نقش تمام ایران در جنگ ۱۲ روزه یکبار دیگر اشاره شد ولی ظاهراً تندروها نظری خلاف آن را دارند و فقط خودشان را میپسندند. در بخشی از سرمقاله آن روز «صدای ایران» آمده است: «ایستادگی در برابر دشمن آمریکایی و صهیونی در جنگ ۱۲روزه، جنگ احزابی بود در برابر تمام جبهه کفر که صخره سخت غرب آسیا نهتنها کمر خم نکرد بلکه مستظهر به یک حمایت ۹۰ میلیونی مردمی - از اقشار و جریانها و درجات دینی و مذهبی و فرهنگی مختلف اما باغریت و باشرف – ضربه دشمن را با ضربه متقابل پاسخ داد تا نقطه پایان دوران بزندررویی را به دشمن صهیونی و آمریکایی یادآوری کنند.»
از این جنجال ها مشخص است فشار زیادی روی رهبری گذاشته شده تا وی را وادار به موضع گیری تند در خصوص موضوع حجاب نموده و احتمالا زمینه برای احیای قانون موسوم به «عفاف و حجاب» و گشت ارشاد فراهم شود.
پیش از این موضوع هم دیدیم به محض اینکه ترامپ دهن لقی کرد و پیغام ایران برای مذاکره و توافق را علنی کرد، ناگهان فضای داخلی ایران و منطقه خاورمیانه وارد وضعیت بحرانی بسیار بغرنجی شد و به نظر می رسید تا مرز یک درگیری گسترده دیگر با اسرائیل هم پیش رفتیم. و پس از آن بود که رهبری در پیام تلویزیونی ادعای پیام فرستادن برای آمریکا را تکذیب نمود.
یعنی الگوی کلی به اینصورت است که از طریق بحران سازی، فشار روی رهبری به حدی زیاد می شود که ناچار باشد همان موضعی که مورد تایید بحران سازان است را گرفته و به این ترتیب سر و صداها را آرام نماید.
در فقره حجاب هم انتظار می رود همین رویه موجب شود تا رهبری موضعی همسو با انتظارات رانت های قدرتمندی که اقدام به بحران سازی کرده اند بگیرد.
اگر چه رهبری معمولا تلاش می کند تا موضعی مبهم و دو پهلو اتخاذ نماید تا امکان مانور دادن روی آن فراهم بماند، لیکن لااقل در مورد تمایل به مذاکره با آمریکا چاره ای جز تسلیم محض در مقابل رانت های کاسب تحریم نداشته است. لذا اگر همین رویه در خصوص موضوع حجاب هم تکرار شود، ثابت می کند پس از کودتای معروف به «جنگ 12 روزه» قدرت رهبری بسیار محدودتر از گذشته شده و پس از قتل عام تمام اعضای هسته سخت اطراف رهبری، اکنون رهبری در موضعی بسیار ضعیف و آسیب پذیر قرار گرفته است.
حال این سوال مطرح می شود که چرا رانت های کاسب تحریم اصرار دارند رهبری موضعی تند در خصوص حجاب گرفته و قانون عفاف و حجاب احیا شود؟
پاسخ این است که موضع تند و همسو با جریان ارزشی توسط رهبری چند خاصیت و پی آمد مهم و کلیدی دارد:
1- موجب حفظ فاصله رهبری با بخش اعظم جامعه شده و اجازه شکل گیری اقتدار کاریزماتیک را نمی دهد.
2- موجب می شود رهبری به جریان سیاسی و اجتماعی ارزشی وابسته شده و توان چرخش ناگهانی به سوی جریانات رقیب را نداشته باشد. یعنی رهبری را گروگان جریان ارزشی می نماید.
3- در صورتی که رانت های کاسب تحریم تشخیص بدهند زمان عبور از رهبری و حذف آن رسیده است، مواضع تند رهبری بهانه و مشروعیت لازم برای این اقدام را فراهم می کند.
به عبارت دیگر، الگوی کلی به اینصورت است که با استفاده از اهرم فشار بحران سازی، رهبری را شرطی کرده و او را وادار می کنند برای پایان دادن به بحران ها همان موضعی را بگیرد که کمترین مقبولیت را در افکار عمومی داشته و تصویری لجباز و عنود و لجوج از وی ارائه دهد.
و پس از اینکه بالاخره این فشارها نتیجه داده و رهبری تسلیم شده و همان موضع غیر منطقی را می گیرد، فتیله بحران ها را پایین می کشند و در عوض ادعا می کنند به دلیل «سرکوب گسترده مردم» بحران ها ساکت شده!
لیکن در عمل رهبری کاملا به گروگان گرفته شده و چاره ای جز حرکت در مسیر دیکته شده توسط رانت ها را نخواهد داشت. ضمن اینکه هر وقت هم اراده کنند مثل آب خوردن می توانند اقدام به حذف رهبری نمایند.
به این ترتیب اقتدار نزدیک به صفر به صورت «دیکتاتوری ولایت مطلقه فقیه» نمایش داده می شود. و باج گیری و باج خواهی رانت های قدرتمندی که عملا حاکمان ایران هستند، با عنوان «مطالبات به حق مردم» جا زده می شود.
این فرمولی است که از اول انقلاب در دستور کار بوده و همیشه جواب داده و نه تنها رهبری، بلکه حتی امام خمینی هم با همین فرمول مهار می شد. و نه تنها امام خمینی، که حتی محمدرضاشاه هم در دو دوره ابتدا و انتهای سلطنتش با همین فرمول مهار می شد. و نه تنها محمدرضاشاه، بلکه بنا به شواهدی به نظر می رسد رضاشاه هم با چنین فرمولی مهار شد.
راه برون رفت چیست؟
تنها یک راه برون رفت وجود دارد. همان راهی که محمدرضاشاه در دوران میانی سلطنتش با تمسک به آن توانست اقتدار پیدا کند. یعنی دقیقا از فردای کودتای 28 مرداد 1332 تا حدود سال 1356.
شاه با تکیه بر حمایت آمریکا توانست رانت های داخلی را مهار نماید، تا جایی که حتی اصلاحات ارضی را اجرا کرد که عملا مانند این بود که با بولدوزر از روی رانت های مستقر در جامعه ایران عبور شود! و با آمدن کارتر و قدرت گرفتن دموکرات ها در آمریکا و سیاست جدیدی که در قبال ایران و جهان سوم داشتند، این اقتدار را از دست داد و سقوط کرد.
به نظر می رسد رهبری و هسته سخت نظام قصد داشتند پس از سقوط رئیسی رویه مشابهی را طی کرده و با بولدوزر از روی رانت های مستقر عبور نمایند. لیکن به دلیل اشتباه محاسباتی در تحولات جهانی و خصوصا جدی نگرفتن پیروزی ترامپ، غافلگیر شدند و رانت ها و مافیای سپاه بودند که توانستند حمایت آمریکا را کسب کنند و ضربه ای قاطع به هسته سخت نظام بزنند و سپاه را از حلقه فرماندهان همسو با رهبری تسویه کرده و شکست سختی به رهبری بدهند.
امروز هم تنها راه رسیدن نظام جمهوری اسلامی به یک اقتدار قاطع که توان بیرون بردن کشور از بحران های کنونی را داشته باشد حمایت آمریکا است.
لیکن مساله اینجاست که رهبری با سابقه برجام و همچنین سقوط رئیسی و روی کار آوردن پزشکیان، نشان داده که به اصلاح طلبان نزدیکتر است. و اصلاح طلبان هم با دموکرات ها همگرا و سازگارند که دوران زعامتشان در آمریکا به پایان رسیده. و موضع گیری های اخیر رهبری هم شباهت نگران کننده ای به مواضع دموکرات ها دارد.
فعلا مشخص نیست آیا مواضع علنی رهبری که ظاهرا همسو با دموکراتها و نولیبرالها است، تنها برای رد گم کردن و نعل وارونه زدن و آرام کردن فضای سیاسی داخلی و رام کردن رانت های کاسب تحریم و مافیای سپاه است که هر گونه چرخش رهبری به سمت آمریکا را مطلقا قدغن کرده اند؟ یا اینکه به دلیل توافق پشت پرده مافیای سپاه با ترامپ و دور خوردن رهبری، چاره ای جز چرخش به سمت دموکرات ها وجود نداشته و این یک موضع مستاصلانه است که پشت آن هیچ تلاش معناداری از سوی رهبری برای چرخش به سمت ترامپ وجود ندارد؟
اگر اولی باشد، هنوز می توان به یک گذار کم هزینه به دوران ملی گرایی و بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب امیدوار بود. ولی اگر دومی باشد، دو حالت امکانپذیر است: حالت اول اینکه نظام جمهوری اسلامی به تنظیمات کارخانه باز گشته و مافیای سپاه کشور را به وضعیت دوران دهه 60 باز گرداند. و حالت دوم اینکه چیزی شبیه به انقلاب 57 مهندسی شود که خروجی آن استقرار یک نظام جدید بر پایه ملی گرایی و همسو و متحد با آمریکا خواهد بود. البته حالت اول (بازگشت به دهه 60) محتمل تر است.
لذا باید دید که آیا آن کسی که نهایتا می تواند حمایت آمریکا را کسب کند همین رهبری کنونی است؟ یا اینکه جریان سیاسی سوپر انقلابی و ارزشی با عبور از رهبری و روی کار آوردن مهره ای جدید زمینه توافق خود با آمریکای ترامپ را فراهم خواهد کرد؟
در این میان یک مطلب مسلم است. تنها راهی که رهبری می تواند با آمریکا به توافق برسد، پذیرش بی قید و شرط خواسته های ترامپ است. یعنی به قول جواد ظریف، امروز برای رهبری «هر توافقی بهتر از عدم توافق است». و این هم یعنی همان تسلیم مطلق در مقابل آمریکا. و اتفاقا تسلیم مطلق در مقابل آمریکا هم چیز عجیب و غریبی نیست و شباهت زیادی به وضعیت پیش از انقلاب دارد که اتفاقا هدف و آرزوی همیشگی نظام جمهوری اسلامی بوده.
اکنون مشخص شده در تمام این سال هایی که ادعا می شد انقلاب اسلامی موجب دستیابی ایران به استقلال سیاسی شده، در واقع هیچ استقلالی در کار نبوده و تنها نقش ایران از «ژاندارم منطقه» به «محور شرارت» تغییر یافته بود و کماکان کشور در خدمت برنامه های کلان آمریکا عمل می کرد.
لیکن با نگاهی به سند استراتژی امنیت ملی آمریکا متوجه می شویم آمریکا دیگر نیازی به شرور منطقه ای در خاورمیانه ندارد. و این یعنی نقش ایران باید تغییر کند. و صرف نظر از اینکه بالاخره چه کسی در راس نظام و حکومت قرار گیرد، این تغییر کارویژه ایران در منطقه خبر بسیار خوبی برای اکثر ایرانیان خواهد بود.