روی دیوار مجلس شورای اسلامی تکه ای از یکی از آیات قرآن با خط درشت نوشته شده:
وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ
اولین و محتملترین برداشتی که هر فرد بی سواد و ساده لوحی از این نوشته می کند این است که اسلام و کلام الله امر به شورا نموده و لذا مشروعیت کلیه قوانین و مصوبات حکومتی، به امر الهی، از طریق اجماع و آرای مستقیم ملت (یا شاید حتی «مردم») یا نمایندگانشان حاصل خواهد شد. بنابراین اسلام و دموکراسی نه تنها تفاوت و تضادی با هم ندارند، بلکه پایه و اساس اسلام بر مبنای اصول دموکراسی بنا نهاده شده...
همه اینها را از همان تکه ناقص از آیه 159سوره آل عمران برداشت می کنند!
اما کافیست سواد یک نفر تا همین حد باشد که لااقل همین آیه را بصورت کامل خوانده باشد تا متوجه شود داستان اصلا این حرفها نیست!
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ.
به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در امر با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد.
اولا، مشورت بعنوان ابزاری جهت تلطیف حکمرانی مطرح شده، و نه عامل مشروعیت.
ثانیا، تصمیم گیرنده نهایی همچنان اولو الامر است، که در این مورد شخص پیغمبر (ص) بوده. اینطور نبوده که پیغمبر تشخیص درست و نادرست را به نتیجه مشورت حواله دهد. بلکه نظر مشورت دهندگان تنها بعنوان یک پارامتر ورودی مورد استفاده قرار گرفته و شخص پیغمبر با توکل به خدا، عزم و اراده خود را اجرا می نماید.
ثالثا، حتی در همان یک تکه معروف از این آیه هم امر به «شورا» شده، و نه حق رای و مشروعیت از طریق کسب آرای عمومی. شورا و مشورت به وضوح با حق رای تفاوت ماهوی و اساسی دارد. بعنوان مثال، فردی که قصد اخذ وام از یک بانک و سرمایه گذاری در یک کسب و کار جدید را دارد ممکن است از چندین متخصص مالی و حقوقی مشاوره و مشورت بگیرد. اما تصمیم گیرنده نهایی قطعا شخص خودش است و اینطور نیست که مشاوران مالی و حقوقی حق رای داشته باشند!
مطالبی که در قرآن و سایر کتب و مراجع حکمت آموز گذشته عنوان شده اند معمولا با زبان تمثیلی و عامه فهم ارائه شده اند. بنابراین تعبیر نمودن این مطالب به گونه ای که گویا اینها با زبان دقیق علمی و مانند مقاله های پژوهشی مدرن نگارش شده اند به همان اندازه احمقانه است که شخصی تصور کند گوینده اخبار شبکه یک سیما هر شب راس ساعت 21 وارد منزلش شده و داخل محفظه تلویزیون می نشیند و اخبار را می خواند!
همانطور که وقتی شاهنامه فردوسی یا مثنوی معنوی مولانا را می خوانیم هرگز تصور نمیکنیم داستانهای نقل شده در این کتابها مو به مو روایت اتفاقات واقعی و تاریخی است، در مورد قرآن کریم و سایر کتب حکمت آموز قدیمی هم نباید چنین تصوری داشته باشیم. بلکه مطلب اصلی حکمتی است که در بطن روایتها قرار دارد.
آیه سوم از سوره مبارکه نساء، می فرماید:
وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا
و مَهر زنان را به عنوان هديهاى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد؛ و اگر به ميل خودشان چيزى از آن را به شما واگذاشتند، آن را حلال و گوارا بخوريد.
واضح است که امر به پرداخت مهریه زنان نموده. نه تنها مهریه حق زن است و باید پرداخت شود، بلکه یک مرحله جلوتر رفته و امر می کند این مهریه را به عنوان هدیه و با دل خوش به ایشان بدهید.
اما جالب اینجاست که بلافاصله پس از این آیه، در آیه چهارم میفرماید:
وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّـهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا
و اموال خود را -كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى] شما قرار داده- به سفيهان مدهيد، و[لى] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد؛ و با آنان سخنى پسنديده بگوييد.
با توجه به آیه قبلی، برداشت ظاهری که از این آیه می شود این است که زنان (به همراه کودکان) سفیه و ناقص العقلند و مردان نباید دار و ندار و زندگی خود را به زنان بدهند. چون در این صورت ممکن است زندگیشان به باد برود و هم خودشان و هم همان زنان به خاک سیاه بنشینند!
لیکن وقتی توجه داشته باشیم که زبان تمثیل با زبان مقالات مدرن و امروزی تفاوت می کند، مشخص می شود که این دو آیه حاوی نکته حکمت آموز بسیار پر ارزشی است.
زن و مرد تمثیل از مطالبه گر و مسئولند. یعنی زن در مقام مطالبه گر، و مرد در مقام مسئول و پاسخگو. دقیقا مشابه همین تمثیل را مولانا در دفتر اول مثنوی معنوی، در داستان زن حریص و شوهر درویشش بیان کرده.
مرد درویشی که سرش به کار خودش است با شکایت و سرزنش زنش مواجه می شود که از او می خواهد برای ارتقای سطح معیشتشان کاری بکند و به همین ترتیب بحثی میانشان برگزار شده و اتفاقاتی می افتد. در پایان مولانا نتیجه گیری می کند:
گردن خر گیر و سوی راه کش
سوی رهبانان و رهدانان خوش
هین مهل خر را و دست از وی مدار
زانک عشق اوست سوی سبزهزار
گر یکی دم تو به غفلت وا هلیش
او رود فرسنگها سوی حشیش
دشمن راهست خر مست علف
ای که بس خر بنده را کرد او تلف
گر ندانی ره هر آنچ خر بخواست
عکس آن کن خود بود آن راه راست
شاوروهن و آنگه خالفوا
ان من لم یعصهن تالف
با هوا و آرزو کم باش دوست
چون یضلک عن سبیل الله اوست
این هوا را نشکند اندر جهان
هیچ چیزی همچو سایهٔ همرهان
اینجا هم مولانا زن را به خر تشبیه کرده و یادآوری می کند که میل خر به سبزه و علفزار است و لذا اگر صاحب خر آن را به راه باز نیاورد و خر را مخیر به انتخاب مسیر نماید، بسیار محتمل است که به بیراهه رفته و تلف شود.
حتی اشاره ای به حدیث «شاوروهن وخالفوهن» هم می کند که صراحتا می گوید با زنان مشورت نمایید اما بر خلاف حرف آنان عمل نمایید.
گر ندانی ره هر آنچ خر بخواست
عکس آن کن خود بود آن راه راست
شاوروهن و آنگه خالفوا
ان من لم یعصهن تالف
از یک بعد دیگر این داستان هم یادآور همان آیه 159 از سوره آل عمران است که در ابتدا اشاره کردیم. مجددا می بینیم که مشورت به معنای حق رای نیست. بعبارت دیگر، مشورت موجب سلب مسئولیت نمی شود. و جایی که مسئولیت باشد، قطعا قدرت و اختیار تصمیم گیری هم با شخص مسئول خواهد بود.
در تمثیل خر، صاحب خر موظف است خر را سیر و سر حال نگاه دارد. اما انتخاب مسیر در اختیار خر نیست.
در تمثیل زن و شوهر، قطعا شوهر موظف است حق و حقوق زن را به او بدهد، اما اگر اختیار اموالش را در اختیار زن بگذارد و دار و ندارش به باد برود، مقصر مرد است و نه زن. چون مسئولیت با مرد بوده و مسئولیت قابل تفویض و انتقال نیست.
در مورد حکومت هم دقیقا همین مطلب صادق است. مشورت و همه پرسی ابزارهایی برای تلطیف حاکمیت و ایجاد اجماع و اقناع عمومی است. اما این مشورت و مراجعه به آرای عمومی موجب سلب مسئولیت از اولوالمر و حاکمیت نمی شود. روزی که در نتیجه عمل به «رای مردم» ممکلت به باد رفته و همان مردم به خاک سیاه بنشینند، حاکمان همچنان ناچارند مسئولیت پذیرفتن نظرات و مطالبات غلط و ویرانگر مردم و توده ها را بپذیرند. اینطور نیست که یک برجام بی فرجامی را بپیذیریم و بعد وقتی دلار سه هزار تومانی شد سی هزار تومان و چرخ اقتصاد هم مانند چرخ سانتیفوژها از حرکت ایستاد، خیلی راحت بگوییم «مردم تنش زدایی و نزدیکی با غرب را می خواستند». مردم قطعا حق دارند معیشت خود را مطالبه کنند. اما اینکه این معیشت از طریق تقابل بدست می آید یا تعامل در حیطه اختیارات مردم نیست.
درست مانند مردی که دار و ندار و تمام دارایی خود را در اختیار زن و بچه هایش قرار داده و آنها همه را به باد داده باشند و بعد بنشیند توی سر خودش بزند که «شماها بدبختم کردین»!
وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّـهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا
و اموال خود را -كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى] شما قرار داده- به سفيهان مدهيد، و[لى] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد؛ و با آنان سخنى پسنديده بگوييد.