ویرگول
ورودثبت نام
سپهر سمیعی
سپهر سمیعی
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

چرا ایرانیان به وطن فروشی افتخار می کنند؟

اخیرا بیانیه مضحکی از سوی میرحسین موسوی منتشر شده که از یک سو رسانه های معاند آن را با آب و تاب پوشش داده اند، و از سوی دیگر ایران دوستان را بار دیگر به تکاپوی یافتن پاسخ این سوال انداخته: چرا بخش قابل توجهی از جامعه ایران با افتخار وطن فروشی می کنند؟

گروه های مختلف از زوایای مختلفی به بررسی این پرسش می پردازند. اما یک گرایش فکری معمولا طرفداران بیشتری داشته و به خصوص گروه هایی که با ابزارهای تحلیلی مبتنی بر علوم انسانی مدرن وارد این مبحث می شوند، به این صورت مساله را توضیح می دهند. به طور خلاصه با این مضمون:

چون نظام در تامین حداقل های معیشتی برای بخش قابل توجهی از مردم ناموفق عمل کرده و چون طبقات فرودست می بینند عده ای با بی عدالتی و رانت به ثروت های نجومی رسیده و خودشان مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند، به همین دلیل این بخش از جامعه پیوند خود را از نظام گسسته و به مخالفان نظام پیوسته است.

نیاز به گفتن نیست که چنین تحلیلی ریشه در نظریه های مارکسیستی داشته و بالاخص جریانات سیاسی متمایل به گرایشات سوسیالیستی از آن استفاده می کنند. حال چه «مارکسیسم لنینیسم» باشد و چه «سوسیالیسم قرن بیست و یکم»، یا چیزی میان این دو، در هر صورت مخرج مشترک همه این گرایشات دقیقا همان قرائت و تحلیل مذکور در بالاست.

اما کافیست یک نفر اندکی سرش را از کتب و مقالات و بلاگها و پادکست ها و کلیپ های دوزاری فضای مجازی بیرون بیاورد و داخل خیابان های تهران قدمی بزند تا چرند بودن تحلیل فوق مثل روز عیان گردد!

اگر واقعا «عدم تامین حداقل های معیشتی» و بی عدالتی در توزیع ثروتها و فراهم نبودن امکانات رفاهی عامل فاصله گرفتن بخشی از مردم و جامعه از نظام و حکومت بود، پس قاعدتا باید وقتی از سمت میدان شوش به سمت میدان تجریش، یا از سمت محله هرندی به سمت محله نیاوران حرکت می کنیم، در بخش جنوبی همه جا مظاهر ضدیت با نظام جمهوری اسلامی را مشاهده کرده و هر چه بیشتر به سمت شمال شهر نزدیک می شویم بر تعداد عکس های رهبری و شهدای مدافع حرم و افراد مذهبی و علاقه مند به نظام افزوده شود! لیکن هر انسانی که کور نباشد به سادگی می بیند که دقیقا معکوس این مطلب وجود دارد.

به همین ترتیب، اگر واقعا بالا بودن سطح معیشت و برخورداری از امکانات رفاهی عامل وفاداری به نظام و کشور، و پایین بودن سطح معیشت و عدم رفاه عامل جدایی از ارزشهای ملی و پیوستن به جماعت عشاق اسرائیل و آمریکا و عربستان سعودی و دیگر دشمنان ایران بود، پس باید در شهرهای بزرگ که امکانات رفاهی از قبیل فروشگاه های زنجیره ای و مراکز تفریحی و بیمارستان ها و مدارس و دانشگاه ها و غیره بیشتر است تعداد هواداران نظام بیشتر بوده و در شهرستان های کوچکتر و روستاها شاهد خیل انبوه دشنام گویان به نظام و عناد و دشمنی با رهبری و منزجرین از «سرداران بی افتخار» نظام باشیم!

اما باز کافیست یک نفر چشمانش را باز کند و اندکی در گوشه و کنار ایران به گشت و گذار بپردازد تا دقیقا عکس این مطلب را به روشنی و وضوح تمام مشاهده نماید.

نتیجه استفاده کردن از نظریه های وارداتی توسط مشتی روشنفکر بی سواد که یا عمرشان را در دانشگاه های دوزاری آمریکا و اروپا هدر داده اند، یا چشمشان را به دنیای اطراف خود بسته و صبح تا شب در خانه نشسته و کتاب ها و مقالات تاریخ مصرف گذشته را مصرف کرده اند، یا حتی همان کار را هم نکرده و عقلشان را به دست گردانندگان شبکه های پروپاگاندای ضد ایران از قبیل صدای آمریکا و بی بی سی فارسی و منوتو و سعودی اینترنشنال و حساب های توییتر و اینستاگرام پیوست های داخلی آنها از قبیل مصطفی تاجزاده و میرحسین موسوی و فائزه هاشمی و دیگران سپرده اند دقیقا همین می شود که هر یاوه ای به صِرف اینکه بالاخره یک جایی یک تشری به نظام یا «رژیم» زده پس حتما حرف حقی است که از زبان یک دلسوز شریف و «مردمی» بیان شده است!

https://virgool.io/@sepehr.samii/%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%81-%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D8%B7%D8%AD-%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-rxsnsruvg0ly

اینکه از یک طرف بخشی از جامعه ایران تحت هر شرایطی، چه تحریم و فشاری حداکثری باشد چه نباشد، چه برجام پذیرفته شده باشد چه نباشد، چه پاسپورت ایرانی در دنیا اعتبار داشته باشد چه نداشته باشد، چه در خوزستان خشکسالی باشد یا سیل و تَرسالی، در هر صورت محکم و استوار پشت سر رهبری نظام ایستاده و در تشییع پیکر سردار شهیدشان چنان شور و هیجانی بروز می دهند که منجر به تلفات جانی هم می شود، و از طرف دیگر بخشی از جامعه تحت هر شرایطی در حال دهن کجی کردن به تمام دستاوردهای ملی و تمسخر سرداران و شهدای مدافع کشور و هورا کشیدن برای دشمنان و ایران ستیزان مستقر در واشنگتن و تل آویو و ریاض و دیگر نواحی عالم هستند، کوچکترین ارتباطی به تامین معیشت و فراهم شدن امکانات رفاهی ندارد.

جای تعجب اینجاست که این روشنفکران تحصیلکرده و مسلط به نظریه های مارکسیستی که خود با استادی تمام از مفاهیمی همچون «امپریالیسم» و «قدرت هژمون» و «نولیبرالیسم» و «نفوذ فرهنگی و رسانه ای» صحبت می کنند، چطور به تحلیل واکنشهای اجتماعی برخاسته از بدنه جامعه ایران که می رسند ناگهان دچار فلج مغزی شده و همان یاوه هایی را تکرار می کنند که دستگاه های تبلیغاتی وابسته به امپراطوری رسانه ای صهیونیستی به خوردشان داده؟!

یعنی تشخیص این مطلب واقعا این اندازه دشوار است که متوجه نمی شوند هر کجا ضریب نفوذ فرهنگی عنصر هژمون یا همان امپریالیسم (یعنی آمریکا و قطب های نظام نولیبرال جهانی) بیشتر است، ضدیت با منافع ملی هم دقیقا در همان نقاط بیشتر است. و هر کجا رسانه ها و دستگاه های تبلیغاتی و ابزارهای مالی و اقتصادی و انحصارات تجاری نظام نولیبرال نفوذ و برد کمتری دارد، دقیقا همانجاها حمایت از منافع ملی و نظام و رهبری نظام هم شدت و قدرت بیشتری دارد.

یعنی آن شهروند شمال شهر تهران یا دیگر شهرهای بزرگ که محصولات رسانه های نولیبرال از قبیل فیلم و سریال و کانال های خبری را استفاده کرده، لباس های مارک دار با برندهای غربی را می پوشد، در رستوران غذاهای ایتالیایی و فرانسوی و غیره را می خورد و در سبک معماری و طراحی داخلی منزل و زیباسازی فضای شهری از سبک های مرسوم در اروپا و آمریکا استفاده می کند و موسیقی کپی برداری شده از محصولات رایج در جوامع غربی را گوش می دهد، طبیعتا تا حدود زیادی هویت جهان وطنی را اخذ کرده و خود را وفادار به ارزشهای نولیبرال غربگرا می داند. طبیعی است که برای چنین شخصی یک نفر که علیه دسیسه های آمریکا و متحدانش در سوریه جنگیده و جانش را فدا کرده باید هم یک «سردار بی افتخار» باشد. چنین شخصی اگر دستش به پول و سرمایه نرسد دایما نق و نق کرده و ادعا می کند این مملکت هیچ چیزش به درد نمی خورد و افسوس می خورد که چرا در یک مملکت پیشرفته و درست و حسابی مثل آمریکا یا سوئد متولد نشده! و اگر هم سه هزار میلیارد تومان دستش برسد بی درنگ همه را به کانادا منتقل کرده و با ذوق و شوق از ایران فرار خواهد کرد.

از آنطرف، شهروندی که شیوه زندگی اش از خوراک و پوشاک و مسکن گرفته تا موسیقی و نوحه و مراسم عزا و جشن عروسی و دیگر موارد همگی به همان سبک ایرانی اصیل باقی مانده، غیر ممکن است ترور و شهادت سردار ملی را جشن گرفته و به هلاکت رسیدن فاشیست های اوکراینی را به عزا بنشیند.



آنچه در بالا گفته شد به این معنا نیست که باید سطح معیشت مردم پایین نگه داشته شود تا به نظام و منافع ملی وفادار باقی بمانند! این هم نوعی دیگر از کج فهمی است.

خلاصه مطلب اینکه:

1- سطح معیشت و رفاه کوچکترین ارتباطی به وفاداری مردم و جامعه به نظام و ارزشهای ملی ندارد.

2- آن بخشی از جامعه که تحت نفوذ عنصر هژمون جهانی (با تسامح یعنی آمریکا) قرار گرفته، ماهیت ضد ملی پیدا می کند. خواه از قشر مرفه باشد و خواه از قشر کم بزاعت.

3- معمولا اقشار مرفه تر بیشتر به سمت عنصر هژمون جهانی گرایش پیدا می کنند. اما این گرایش معلول رفاه بیشتر نیست. بلکه علت اصلی شکل و سیاق و ساز و کاری است که سبک زندگی مرفه ایجاد کرده و زمینه را برای پیوستن به هویت جهان وطنی غربگرا فراهم می نماید.

4- افزایش سطح رفاه اگر معطوف به حفظ و گسترش هویت ملی باشد، می تواند عاملی برای تحکیم پیوند طبقات متوسط و مرفه با نظام و منافع ملی باشد.

5- در عرصه داخلی برای کسب حمایت اقشار جامعه نسبت به نظام و منافع ملی، بهبود معیشت و رفاه نه شرط کافی است و نه حتی شرط لازم. لیکن در عرصه خارجی سطح معیشت و رفاه داخلی عاملی جهت افزایش نفوذ نظام و کشور فراتر از مرزهای ملی بوده و برای تبدیل شدن ایران به قدرتی جهانی یا تثبیت موقعیت ایران به عنوان قدرتی منطقه ای قطعا یکی از شروط لازم است.


معیشت مردمرفاه عمومیوفاداری ملیوطن فروشیجهان وطنی
علوم انسانی - اقتصاد - اقتصاد سیاسی - جامعه شناسی - علم سیاست - انسان شناسی - ادبیات - تاریخ - هنر - موسیقی - سینما - فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید