سپهر شیرزادی
سپهر شیرزادی
خواندن ۱ دقیقه·۸ روز پیش

رنج‌های بی‌صدا

تداوم یک رنج، گاهی از ذات ساده و تکرارش می‌آید. رنج‌هایی که مثل صدای ساعت دیواری در پس‌زمینه زندگی، چنان عادی می‌شوند که دیگر کسی صدایشان را نمی‌شنود. اما این صدا، این رنجِ بی‌صدا، در سکوتش عمیق‌تر از فریادهای ناگهانی است. آدم‌ها گاه سال‌ها در این تکرار می‌سوزند، نه به خاطر سنگینی رنج، بلکه به خاطر سبکی آن؛ آنقدر سبک که حتی احساسش نمی‌کنند.
در این میان، زندگی‌هایی هستند که در آن، کوچک‌ترین شورش علیه عادت‌ها، تزلزل کل بنا را وعده می‌دهد. آدمی که هر روز به وقت معین از خانه بیرون می‌رود، نه به مقصدی خاص، بلکه به این دلیل که خانه به تکرار ساعت خالی است. یا کسی که در گرمای تابستان لیوان‌های یخ‌زده‌اش را یکی‌یکی می‌نوشد، تنها برای اینکه به سرماخورده‌ای تبدیل شود که نمی‌داند چرا درمان نمی‌یابد.
این زندگی‌ها، گویی در خواب و بیداریِ ممتدی فرو رفته‌اند که نه آغاز دارند، نه پایان. و تغییری که در قلبشان کمین کرده، نه از جنس بزرگی یا اراده است، بلکه از جسارت لحظه‌ای، تکانی کوچک، و یا حتی لغزش بی‌اختیار دست است. اما این زندگی‌ها، خاص آنانی است که جرئت این لغزش‌ها را ندارند. شاید نه از ترس سقوط، بلکه از ترس بیدار شدن.


زندگی عادیرنجفلسفهنویسندگیجستار
من سپهر شیرزادی، متولد مهر ۱۳۶۷، فعال در هوش مصنوعی، برنامه نویسی و بازارهای مالی. علاقه‌مند به یادگیری، نوشتن، و خلق هنر. باور دارم هر روز فرصتی برای رشد است و تلاش می‌کنم به دیگران نیز کمک کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید