ویرگول
ورودثبت نام
سپیتا
سپیتا
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

آقایی که هنوز اسمش رو نمی دونم

موقع انتخاب رشته شده بود. سال هشتاد و هشت بیشترمون اینترنتای دایال آپ داشتیم. برای انتخاب رشته می رفتیم کافی نت. خونواده ی من خیلی دوست داشتن من معلم بشم. به نظرشون آینده ی تضمین شده ای داشت. برای همین با اینکه رتبه ی خوبی برای ورود به دانشگاه سراسری داشتم دبیری زبان تربیت معلم رو جزو رشته های اول برام انتخاب کرده بودن. بله، برام انتخاب کرده بودن. رفتم کافی نت، شلوغ بود. باید توی صف می ایستادیم. نوبتم شد. مسئول کافی نت یه آقای جوون بود، هنوزم همون جا یه کافی نت داره ولی خب الان سنی ازش گذشته. رتبه م رو پرسید و شروع کرد انتخاب رشته. چندتایی دانشگاه تهران، روانشناسی بالینی شیراز، تربیت معلم اصفهان، مترجمی زبان اصفهان. یهو نگام کرد گفت تربیت معلم رو قبل از مترجمی دانشگاه اصفهان زدی؟ مطمئنی؟ گفتم بله. گفت دیوونگی نکن دختر، برات جابجاش می کنم. آدم عاقل وقتی شانس اینو داره که بره دانشگاه اصفهان چرا بره تربیت معلم؟ و برام جابجاش کرد. چون خیلیا پشت سرم توی صف بودن بحث نکردم و راستش خیلی هم برام تفاوت نداشت. اومدم خونه و به کسی هم نگفتم که رشته هارو جابجا کردم، هنوز هم نگفتم.

روز اعلام نتایج رسید. دوباره باید می رفتیم کافی نت. رفتم. شماره پرونده، شماره ی ملی و نام پدر: مترجمی زبان دانشگاه اصفهان. آقای مسئول کافی نت (اسمش رو هنوز نمی دونم) خیلی بهم تبریک گفت. اومدم خونه و خبر دادم و کسی که بیشتر از همه خوشحال شد پدرم بود که عاشق زبان انگلیسیه.

تغییرات زندگی من از همون روزی شروع شد که وارد دانشگاه اصفهان شدم. اگر اون روز رشته هارو جابجا نکرده بودم الان اینجا نبودم پشت پنجره ی اتاقی که توی شهر لندن کانادا اجاره کردم. روبروم پنجره ی سفید با پرده ی اناریه. پشت پنجره درختای حیاط پشتی شاخه شاخه برفن و سنجابای سیاه رنگ برفارو از روی درختا روی زمین میندازن. چای سبز و کوکی های شیرین رو کنار لپ تاپم می کشم و باز هم شگفت زده میشم از اینکه یه تغییر کوچیک تا چه اندازه زندگی آدم رو دگرگون میکنه. اینکه آدم ها حتی روی زندگی کسی که توی خیابون از کنارش رد میشن، کسی بهش آدرس میدن، فروشنده ای که ازش خرید می کنن هم تاثیر دارن. مهره های زندگی به همین قشنگی کنار هم چیده شدن حتی اگه قرار باشه هیچوقت دیگه همدیگه رو نبینن.


بعدها آدم های زیاد دیگه ای سر راهم قرار گرفتن که تاثیرات خیلی بزرگی روی مسیرم و انتخاب هام گذاشتن ولی اگر از من بپرسن که موثرترین آدم زندگیت کی بود؟ میگم همون آقای کافی نتی که الان سنی ازش گذشته و هنوز نمیدونم اسمش چیه.

خاطرهانسانزندگیدانشگاهکانادا
دانشجوی دکترای ادبیات تطبیقی دانشگاه وسترن اونتاریو، کانادا - مترجم، شاعر، نویسنده - مجموعه اشعار انگلیسی Soul Stains و Timeless Treasure در امریکا - در ویرگول از تجارب و خاطرات روزانه می نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید