بسم الله الرحمن الرحیم
پروردگارا درود بیپایان و رحمت واسعه و کلمات غیر متناهی را به حضرت محمد و آل او بفرست.
نجوا یعنی درگوشی سخن گفتن. در گوش هم صحبت کردن این را میگویند نجوا. مناجات هم از همین است، معنای مناجات این است. اینها که میروند در گلدسته داد میزنند این معنی مناجات نیست. معنی مناجات این است که خدایا علم میخواهم؛ خدایا هیچ چیز ندارم تو را میخواهم؛ خدایا هیچ چیز ندارم معرفت تو را میخواهم؛ خدایا هیچ چیز ندارم شوق تو را میخواهم؛ مشتاق بشوم به تو خدایا. میخواهم راضی بشوم به حرفی که تو میخواهی. اینکه یواش یواش بنشینی با خدا حرف بزنی این را میگویند نجوا. مناجات یعنی یواش یواش حرف زدن.
رو بیاور خدایا به من. خدایا معرفت و محبّت خودت را بده. خدایا علم را خودت بده. خدایا مرا بندۀ خودت قرار بده. اقبال بکن به این عرایضم خدایا.
خدایا من دعا که میکنم تو بپذیر و اجابت بفرما. واللّه خدای جلیل حرف همه را میشنود؛ حرف یهودیها، حرف نصرانیها؛ نه حرف آنها بلکه حرف طیور را هم میشنود، حرف وحوش را هم میشنود، نه صرف شنیدن.
هنگامی که من میگویم یا اللّه! پروردگارا نظر خاص به من بفرما. ای خدا! تو این صدا را بدون جواب نگذار... ای خدا سلامتی عطا بفرما؛ ای خدا پول بده؛ ای خدا محبّت بده. خدایا میگویم یا اللّه علم زیاد بده. خدایا عقل، عشق، فهم و معرفت زیاد بده. خدایا قابلیّت بده. آن سر و صدایی که راه میاندازم و تو را ندا میکنم خدای جلیل تو هم ترتیب اثر بده. ما قابل نیستیم که استغفراللّه العظیم بفرمایی «لبّیک» لکن تو قدرت عمل داری که حرفهای ما را صورت عمل بپوشانی. تو قدرت داری معرفت خودت را بدهی.
بشنو یعنی ترتیب اثر بده وگرنه خدا همه چیز را میشنود. خدای جلیل «يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ يا مَنْ لا يَشْغَلُهُ شأنٌ عن شأنٍ». با بنده کسی بخواهد حرف بزند، یک کس دیگری اگر حرف بزند نمیفهمم؛ اما خدای تعالی چهل هزار میلیارد موجود را اداره میکند، بر همه هم غالب است، حاجت همه را برمیآورد به مقدار لازم و صلاحدید خودش، هیچ چیز هم مزاحمش نیست، هیچ چیز. هرچه مزاحم است مال آدمهای ناقص است. ما ناقصیم، حوصله نداریم یک حرف درشتی بشنویم، اما خدای اجلّ عالی که نقل این حرفها نیست؛ او بندۀ فاسدش، بندۀ دروغگویش را میبیند، بندۀ دزدش را میبیند، بندۀ عرقخورش را میبیند و میشنود حرفهایشان را.
پروردگارا به تحقیق که فرار کردهام از هوی و هوس خودم به سوی تو، و مقام و موقف خودم را بین دو نعمت عظمای تو و دو صفت بزرگ تو که جلال و جمال تو باشد قرار دادهام در حالی که نهایت سکون را به تو دارم. به سوی تو نالانم و گریانم در حالی که صد در صد امیدم به عطایای توست، به نعمی که از غیبالغیوب خودت به بندگانت عنایت میفرمایی و از آن جنّتاللّقاء تو دل نخواهم بُرید. در حالی که میدانی آنچه در نفس من است و آنچه در روح من است. آگاهی بر حوائج من و آرزوهای من و آگاهی بر سرّ و قلب و اندرون من... و حال آن که تمام اوقات من تحت تقدیر تو است و تقدیر تو آنی مرا خالی ندارد...
پروردگارا اگر از لقاء خودت محرومم فرمایی، کیست آن کس که بتواند لقاء تو را برای من فراهم فرماید؟ و اگر مورد لطف تو واقع نشوم، کیست که با من لطافت و کرامت بنماید؟ الهی اگر محروم فرمایی تو مرا پس کیست آن کسی که معانی و صوَر و مادّه را برای من تأمین کند؟ و کیست که مرا به سعادت برساند و لقاء تو را برای من فراهم فرماید؟
پروردگارا! پناه میبرم به تو از غضب فرمودن تو و از وارد شدن سخط تو، از تو به تو پناه میبرم...
پروردگارا! اگر من اهلیّت لقاء تو را ندارم، تحقیقاً حضرت عالی اهلیّت کرامت و جوادیّت را بر همه و بر من به فضل و سعۀ رحمتت داری. عمل من در مقابل عطای تو هیچ اندر هیچ است و فضل تو و کرم تو موجب قابلیت و موجب لیاقت و موجب اهلیّت میشود.
داد حق را قابلیّت شرط نیست بلکه شرط قابلیّت داد اوست
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائِى إِذا دَعَوْتُكَ، وَاسْمَعْ نِدائِى إِذا نادَيْتُكَ، وَأَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَيْتُكَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ، وَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ، مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ، راجِياً لِما لَدَيْكَ ثَوابِى، وَتَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى، وَتَخْبُرُ حاجَتِى، وَتَعْرِفُ ضَمِيرِى، وَلَا يَخْفى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِى وَمَثْواىَ، وَما أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِى، وَأَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِى، وَأَرْجُوهُ لِعاقِبَتِى، وَقَدْ جَرَتْ مَقادِيرُكَ عَلَىَّ يَا سَيِّدِى فِيما يَكُونُ مِنِّى إِلى آخِرِ عُمْرِى مِنْ سَرِيرَتِى وَعَلانِيَتِى وَبِيَدِكَ لَابِيَدِ غَيْرِكَ زِيادَتِى وَنَقْصِى وَنَفْعِى وَضَرِّى . إِلهِى إِنْ حَرَمْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَرْزُقُنِى ؟ وَ إِنْ خَذَلْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى يَنْصُرُنِى؛ إِلهِى أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَحُلُولِ سَخَطِكَ . إِلهِى إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَىَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ
شرح از فقیه مجاهد حضرت آیتاللّه العظمی حاج شیخ حسنعلی نجابت شیرازی رحمهاللّه
برگرفته از کتاب انوار هدایت