ویرگول
ورودثبت نام
ستاره قطبی
ستاره قطبی
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

پرتقالی

آخه سفر جای کتاب خوندنه ؟
چشام برق می‌زنه، میاد کنار من لب پله می‌شینه و شروع می‌کنه به بافتن موهام و قربون صدقه‌ی چشمام می‌ره، عطر نارنج پیچیده توی سرمو و باد کتابمو ورق می‌زنه، به لحظه‌ای فکر می‌کنم که قراره تو بغلش برای اولین بار طلوع خورشید رو ببینم و با تمام وجود بوی دریا رو نفس می‌کشم ..
- ای بابا .. ما الان شرقیم؟ غربیم؟ شمالیم؟ خورشید از کدوم طرف باید می‌اومد بیرون؟ فکر کنم جامون اشتباس .. الکی بی‌خواب شدیم فقط..
غش می‌کنم از خنده،
میگم جامون هم درست باشه ابریه هوا، نمیبینیمش.. بیا صبحونه بخوریم.
منو می‌بوسه و می‌گه وای اگه دخترمون مثل تو باشه .. من دیگه از زور عشق می‌میرم، تحمل ندارم دو تا ستاره رو دوست داشته باشم .. فقط یادش بده کتابشو با خودش نیاره سفر.
می‌خندم، چشمک می‌زنه و بغلم می‌کنه ..
چوب ماهیگیریشو برمی‌داره و صبحونه نخورده میره رو اسکله‌ی سنگی ،

تمام ذوق و خوشحالی یه پسر‌‌‌‌ بچه رو توی چشمای درشتش می‌بینم ..
باد میپیچه توی موهام، بوی خنک دریا میاد. قهرمان کتابم هنوز دختر پرتقالیشو پیدا نکرده و قهرمان من بی حرکت و مصّر روی تخته سنگا نشسته، با اینکه مطمئنم می‌دونه تنها چیزی که نصیبش می‌شه صدای بازی موج و ساحله و آرامش بی‌نهایت دریا ...


صدای شاتر دوربینش میاد ..
-ااا نفهمیدم اومدی بالا سرم، ماهی گرفتی؟
- آره .. یه خوشگلشو.. چند سال پیش ..
مثل همیشه صدای خنده‌های من از سر خوشبختی همه‌ی ساحلو پر می‌کنه
چند تا عکس از من با پتوی دورم و اردک‌هایی که جمع شدن تا صد باره براشون نون بریزم می‌گیره.
-کجا باز؟ زودی بیا
- زودِ زود میام خانومی، قولِ قول
و باز دوباره چوب ماهیگیریشو برمی‌داره و میره
و میره
و میره
اونقدر که دیگه نمیبینمش
اونقدر دور که دیگه نیست
هر چی چشم می‌چرخونم پیداش نمی‌کنم
کتابمو تند تند ورق می‌زنم .. بین صفحه‌هاش می‌گردم و می‌گردم .. از بینشون چای تازه دم ذغالی، تو جنگل نارنجی و قرمز، غلط غولوط خوندن آهنگ زمستون افشین تو جاده‌ی بارونی و کلی خنده و بوسه و آغوش و قربون صدقه یهو می‌ریزه بیرون ..

ولی اون نیست ..

تمام خاطره‌های آرامش بخش‌ترین سفر زندگیمون هست، تمام بوها، رنگا، حسا، صداها .. تمامش بین صفحه صفحه‌ی کتاب دختر پرتقالی حبس شده، ولی اونو نمی‌بینم..

رفته .. با دوربین و چوب ماهیگیریش..

به همین راحتی بدقولی کرده و رفته که رفته.. دختر پرتقالیشو یه جای بهتر پیدا کرده و دیگه برنمی‌گرده ...

دختر پرتقالیآباندریانارنجماهیگیر
دانش آموخته هنر - طراح UX - عاشق ادبیات ،روانشناسی، سفر،طراحی و رنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید