ویرگول
ورودثبت نام
Sadie
Sadie
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

کلیدواژه دوستی ما...

من و اون
من و اون

یه قراری بود بین من و اون!
یه قرار درست وسط حیاط مدرسه!
یه قرار از روی سادگی و خامی دوران بچگی!
البته خیلی هم عجیب و غریب نبود که به پختگی و جا افتادن همچون قورمه سبزی های مامان پز نیازی داشته باشه!
فقط یه قرار حسی بود!
زمانش رو هم تعیین کرده بودیم!
وسط حیاط مدرسه، زنگ های تفریح، وقتی هوا ابری شد!
چرا ابری؟
چون ناخودآگاه وقتی خیلی هم همدیگه رو نمی شناختیم از علاقه به هوای ابری گفتیم!
این شد قرار ما برای وقت هایی که از هم دور بودیم!
وقت هایی که خیلی از اون سالها گذشته بودیم!
هر وقتی که قرار بود یاد اون روزها بندازیم هم رو!
خیلی اتفاقی شد کلید واژه دوستی مون!
این شد دلیل علاقه مون به پادشاه فصل ها!
اون متولد تابستونه ولی من مال پاییزم!
بچه پاییز بودن حس غرور داره!
اما روزهای ابری، وقت هایی که هوا دلش میگیره، برای من زیباترین روزهاست!
چون می دونم با وجود فاصله مون از هم اما توی آسمون اون هم هوا ابریه و این یعنی قلب هامون نزدیک و آبی اند!
این یعنی با اینکه جسم هامون دوره اما فکرهامون یه جا با هم تلاقی می کنه!
وقتی به آسمون خیره شیم، درست وسط حیاط مدرسه.

دوسترفیقبارونپاییز
اینجا قلم دست دِلَمه پس هیچ متنی بدون ذکر منبع کپی نشه😉
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید