این کتاب درباره نترسیدن از شکست است. عادی بودن شکستهای پیدرپی برای رسیدن به موفقیتهای بزرگ. نترسیدن از شکست حتی اگر دیگران برای آن پایکوبی کنند. در واقع هر چه بیشتر به کارهای جدید دست بزنید بیشتر شکست میخورید.
گاهی برایمان پیش می آید که رویاهای زیادی در سر داریم و یا از شرایط کنونی مان راضی نیستیم اما در عین حال نمی دانیم که از کجا و چگونه شروع کنیم. همین عامل باعث می شود که مدت ها بگذرد و ما دست به هیچ اقدامی نزنیم .
شروع یعنی انجام کاری که به نظر می رسد ریسک دارد. نه فقط شروع کردن به فکر کردن درباره موضوع . شروع یعنی رفتن به نقطه ای غیر قابل بازگشت. جهش، تعهد و عملی کردن.
7 اصل از دیدگاه ست گادین و اصل هفتم مهمترین اصل
1- آگاهی از فرصت ها، هویتتان و بازار
2- مطلع شدن از شرایط پیرامونمان
3- متصل باشید تا وقتی مشارکت میکنید به شما اعتماد شود.
4- ثابت قدم باشید تا سیستم بداند چه انتظاری داشته باشد.
5- یک دارایی به وجود آوردید تا چیزی برای فروش داشته باشید.
6- پر بازده باشید تا بتوانید قیمت بالا بدهید.
7- جرأت و علاقه ی این را داشته باشید که دلتان را به دریا بزنید و شروع کنید.
در اینجا تفاوت افراد موفق و کسانی که پیشرفت نمیکنند داشتن ابتکار عمل است . چالشی که اینجا با آن روبرو هستید این است که شروع کردن را برای خودتان تبدیل به عادت کنید. و باید متوجه باشید که به قدر کافی انگیزه و شجاعت داشته باشید تا به افراد یا سازمانهایی که ابتکار عملی ندارند، ابتکار عمل بدهید. در این زمان پیرامون تان پر از سکوی پرتاب، فرصت و سازمانهایی می شود که جان می گیرند.
نتیجه تحقیقات نشان می دهد که در حالت کلی ما روی دایره راه می رویم و نمیتوانیم از این مسیر دایره ای خارج شویم مگر اینکه نقشه داشته باشیم . اگر به قدر کافی شجاع باشید که نقشه ای ترسیم کنید، دیگران از شما پیروی خواهند کرد.
نقطه حیاتی شروع کجاست ؟ اگر هیچ کس شروع کننده نیست پس نوآوری از کجا می آید ؟ منظور از نوآوری ایده نیست. بلکه شروع کننده بودن است.
باید به جعبه دست بزنید؛ وقتی اینکار را انجام میدهید کارایی هایش را نشان می دهد و هرچه بیشتر مهارت کسب کنید نه تنها داناتر می شوید، بلکه مالکیت آن را به دست می آورید و در اینجا مالکیت به معنی کنترل نیست و قدرت به انجام رساندن کارها را نشان می دهد. و فقط با دست زدن، آزمودن، تعدیل و درک است که می توانیم واقعا تأثیر بگذاریم.
کی می توانیم شروع کنیم ؟ همین حالا، نه به زودی
مهمترین سرمایه گذاری در اقتصاد جدید که می توانیم انجام دهیم ؛ سرمایه گذاری انگیزشی است یعنی تمایل به پیشرفت، توانایی و جرأت جواب مثبت دادن.
در عصر جدید، دنیای رقابت به قدری بزرگ است که تنها راه برای پیشرفت، نوآوری در مسیر نوآوری و شروع در مسیر شروع دوباره است. و اگر کارهای محدود انجام دهیم در نهایت بی هدف می مانیم.
تغییر یعنی حرکت و جریان. و اگر در حال حاضر حرکت نداشته باشید در واقع دارید به عقب می روید. و جریان با ریسک همراه نیست و بالاخره ما جریان را تجربه خواهیم کرد چون برای همین به دنیا آمده ایم.
هرچه بیشتر دست به کارهای جدید بزنید، بیشتر شکست می خورید ولی اگر در مسیر ابتکار عمل قدم بگذارید و وقتی دیگران نگران برآوردن شرایط و قابلیت پیش بینی هستند به این مسیر ادامه دهید، در نهایت موفق می شوید.
اولین قانون انجام کارهای مهم ، اینست که سخت کار کنید، شکست بخورید و راه حل پیدا کنید و برایش برنامه ریزی کنید. وقتی اسممان را روی پروژه ای میگذارند ، غرورمان باعث می شود که عملکرد بهتری داشته باشیم. در واقع غرورمان باعث ایجاد ابتکار عمل می شود. پیروزی بزرگ برای شما این است که ببینید کاری انجام می شود و اعتبار آن را به شما نمی دهند.
قبلا کیفیت به معنی به قدر کافی خوب بودن بود ولی الان چاره ای نداریم، جز اینکه از کیفیت فراتر برویم و دنبال موارد قابل توجه، مرتبط و تازه باشیم. قابل توجه بودن مستلزم ابتکار عمل است.
چرا ما حاضریم سطح متوسط را بپذیریم؟ بهترین راه برای ترقی در دنیای تغییر این است که تغییر کنند و این تنها وقتی می افتد که کسی حاضر باشد شروع کند . به این دلیل است که شروع کننده ها ارزشمند هستند. برتری به این معنی نیست که بیش اندازه تلاش کنید تا کاری را که به شما محول شده است انجام دهید بلکه باید دست به کار شوید و کاری را انجام دهید که فکر می کنید ارزشش را دارد.
افرادی که طرز فکری مبتنی بر رشد دارند هیچ مشکلی با پیروی از دستور العمل های ثابت شده ندارند و با کمال میل آنرا انجام می دهند ولی فرصت در این است که بر حسب کنجکاوی عمل کنید . کنجکاوی ما را به مسیر عمل هدایت می کند. دست زدن به جعبه به معنی انجام کار درست نیست بلکه به معنی عمل کردن است و این یعنی بگذار امتحان کنم و ببینم چه می شود. و ممکن است حتی با شکست همراه شود.پس باید شروع کنیم و تمام کنیم و اگر عملی نشود یعنی شکست خورده ایم. در این مسیر روی کار تمرکز کنید نه ترس از انجام دادن آن.
جامعه با افرادی که همرنگ جماعت نیستند مهربان نیست و بخشی از سازگاری، ناشی از همین فشار اجتماعی است. شاید راه آسان و بهترین برنامه ی امتحان شده برای کوتاه مدت باشد ولی این در بلند مدت جواب نمی دهد. در دنیای تغییر، تیمی که بازیکنان ذخیره قویتر و دورنمایی از آینده دارد، پیروز است.
کسی که بیشتر شکست میخورد معمولا برنده است . اگر هرگز شکست نخورده اید یا واقعا خوش شانس بوده اید یا اینکه اصلا هیچ کاری نکرده اید. اگر در مسیر موفقیت هستید در واقع در مسیر مجموعه ای از شکست ها و موفقیت ها قرار دارید. پیروزی در واقع یعنی از تک تک شکست ها درس بگیریم.
شروع کردن یک رویداد نیست، بلکه مجموعه ای از رویدادهاست. آن قدر شروع کنید تا تمام کنید. اگر شروع کنید احتمال این وجود دارد که به تکامل برسید و اشتباهاتتان را به درست تبدیل کنید ولی اگر اینکار را نکنید هیچ وقت فرصتی نخواهید داشت. اگر از درخواستهای ویژه بترسید و اینگونه است که باید همه چیز را در دستور کار قرار دهید و طبق اصول از پیش تعیین شده پیش روید . باید برای شادی برنامه ریزی کنید. سعی کنید همیشه شروع کننده باشید. اگر برنامه داشته باشید، عمل آسان است . امابرنامه ریزی مهارتی ارزشمند و نادر است.
معمولا همه رشدها در کارها در پنج سال اول بعد از تأسیس اتفاق می افتد ولی برای ادامه پیشرفت باید انضباط دست زدن به جعبه را بپذیریم.
شروع کردن جزو تعهدهای اخلاقی است . اگر توانایی ایجاد تغییر دارید پس باید اینکار را بکنید. باید تفاوت ایجاد کنید وگرنه فرصت از دست می رود و حتی باعث هدر رفتن توانایی خود و بقیه می شوید. بخشی از شروع کردن این است که حاضر باشیم بفهیم نتیجه ای که بدست می آوریم با آنچه قصد داشتیم به دست آوریم تفاوت دارد. اگر این را نپذیریم از شروع کردن میترسیم. شروع کردن به معنی کنترل نیست بلکه به معنی آغاز کردن است.
تأخیر در برنامه ریزی بهای زیادی دارد . بجای دیر برنامه ریزی کردن قبل از زمان لازم شروع کنید. قبل از موعد نهایی ارائه دهید. قبل از دچار شدن به بحران ایده هایتان را عملی کنید. این عمل شجاعانه در واقع باعث تأثیر گذاری، نفوذ و کنترل می شود.
باید به این باور برسید که تمام شکاف ها از ایده ها و نوآوری ها و خلاقیت شما پر شوند . حتی اگر رشد نکنند مثل پخش شدن دانه های قاصدک در پیاده روها. برای شروع نکردن علتی وجود دارد و آن طیفی از ترس هاست.
مطمئنا ایده هایی که مطرح می شوند برنده هستند ، اما ایده هایی که مطرح نمی شوند همیشه شکست می خوردند. نوآوری اسرار آمیز است. وقتی به این کار عادت می کنید و شروع کننده می شوید، در مرکز دایره قرار می گیرید، متوجه مسائل بیشتری می شوید، کارهایی بیشتری برای برانگیزش و شروع کردن پیدا می کنید. نیروی حرکت به وجود می آید و توانایی بیشتری در ایجاد آن پیدا می کنید.
خطر در همه چیز وجود دارد . بهتر است نترسید و بجای آن کاری کنید که اهمیت دارد.
خلاصه کننده : سیده مائده حسینی
برای دیدن خلاصه کتاب های بیشتر به سایت زیر مراجعه نمایید: