Shabnam
Shabnam
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

آفتاب زمستون

بابام همیشه بهم میگه خونه تو آفتاب زمستون داره. آفتاب زمستون خیلی خوبه، صبحا گرمت میکنه ولی داغ نمیشی، برعکس آفتابی که از غرب میاد. خودشم خیلی وقتا صبحا میره رو مبل کناره پنجره لم میده، کتاب میخونه و حال آفتاب زمستونو میبره. من اتاقمم سمت شرق خونست که این آفتابو‌میگیره. خیلی وقتا که صبح میرفتم پشت میز کارم ، از لای کرکره پنجره آفتاب میزد و یه جور راه راه اشعه خورشید می افتاد رو صورتم. توی جلسه های ویدئویی ، این اشعه های مایل خورشید راه راه خیلی بامزه میشد و همیشه از یکی یه تعریفی میشنیدم.

صبحا بین ۶ تا ۷:۳۰ صبح که خورشید خیلی پایین نیست و هنوز خیلی هم بالا نرفته این آفتاب زمستون تا ته خونه هم میرسه. انگار دستای دراز خورشید از پنجره های خونم رد میشه، کش میاد و خودشو میرسونه تا ته خونه و دوروبرشو روشن میکنه. دستاش به گلدون ته خونه هم میرسه. این تنها موقع روزه که نور میفته رو گلدونم. تصمیم گرفتم این بیچاره رو بذارم اینجا که معمولا روشن نیست ودیدن نور روی صورتش هر روز صبح به من حس خوبی میده. مطمئنم غیر از بابام، گلدون ته خونه هم عاشق این آفتاب زمستونه.


دلنوشتهگلدونآفتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید