خب...
یه دلیل دیگه برای انتخاب مسیر تدریس زبان! روانشناسی جان!
تدریس زبان، ارتباطی هم مستقیم و هم غیر مستقیم با علم روانشناسی داره. این علم زیبا، به دلیل اینکه با مغز، ذهن و احساسات متفاوت انسان سروکار داره و سعی میکنه همه ی رفتارها و افکار انسان رو بررسی کنه، تونسته از چندین لحاظ به چگونگی تدریس زبان با استفاده از روش های مختلف، در سطح های مختلف و با توجه به ویژگی های مختلف زبان آموزا کمک کنه!
من به شدت عاشق جزئیات، استثناها و تفاوتهای ظریف و ریزی هستم که ممکنه هر مسئله ای رو سخت تر و در عین حال جذاب تر کنه! و تموم این جزئیات، استثناها و تفاوتهای ظریف و ریز برای یک مدرس زبان انگلیسی در مسئله ی چگونگی تدریس زبان و پیشرفت در این مسیر، خیلی خیلی خیلی مهمه! و علم روانشناسی چقدر وارد این حیطه ی لبریز از ظریف کاری میشه؟ خیلی خیلی خیلی...
و این میشه علاقه به تدریس زبان!
تفاوت ها و شباهت هایی که روانشناسی جان بین انسان های مختلف قائل میشه، باعث میشه مدرس زبان بتونه بیشتر و بهتر با زبان آموز(ان)ش، جو کلاسش، روشهای جلب توجه زبان آموزا و حتی شیوه ی تنبیه مفید و لازم برای زبان آموزا آشنا بشه و در راستای این آشنایی چالش برانگیز اما شیرین، اقداماتی سر کلاسش و دربرخورد با زبان آموزانش پیاده کنه که هم کیفیت یادگیری، شاید با سرعتی کند ولی تدریجی، بالاتر بره و هم خود مدرس پیشرفت کنه و لذت ببره از اون زمانی که داره برای هر کدوم از کلاساش صرف میکنه...
دیگه برای همه ی مدرسای زبان های خارجی (امیدوارم)، این مسئله خیلی روشنه که تدریس زبان فقط انتقال مفاهیم و صرفا تدریس فرمول ها (مثلا دستور زبان یا کشف معنی لغات جدید در بطن یک متن) و تفاوت های ریز و درشت زبان مبدا و زبان مقصد نیست!
من، شادان شریعتی، به عنوان یک مدرس زبان، همیشه باید بتونم یک ارتباط عمیق با زبان آموزای خودم پیدا کنم و با در نظر گرفتن ویژگیهای فردی اونا چه در خلوت خودشون و چه در ارتباط با زبان آموزای دیگه یا مدرس، به مسیری که اونا برای کشف یک زبان جدید و دنیای جدید قدم گذاشتن کمک کنم.