شایگان ادیم
شایگان ادیم
خواندن ۷ دقیقه·۴ ماه پیش

2 - خلاصه‌ی کتاب Factfulness

در این سلسله مطالب قراره کتاب Factfulness رو به شکل فصل به فصل، خلاصه کنم. در مطلبی که دارید می‌خونید قراره نگاهی به فصل دوم کتاب که "The Negativity Instinct" هست بندازیم.

عکس جلد کتاب Factfulness
عکس جلد کتاب Factfulness
  • این فصل قراره چی بهمون یاد بده؟

این فصل همونطور که از عنوانش پیداست، راجع به تمایل ما به توجه کردن و بولد کردن اخبار و فکت‌های منفی در ذهن‌مون در مقایسه با اخبار و فکت‌های مثبت هست. قضیه فقط به یک گرایش کلی در عوام ختم نمی شه؛ بلکه این تمایل در عملکرد روزمره‌ی برخی نهادهای بشریت (به طور خاص رسانه) تاثیر مستقیم‌ می‌ذاره و همین نهادها در راستای این تمایل، محتواهاشون جهت‌دهی می‌شه و این موضوع خودش این گرایش رو تو عوام تقویت می‌کنه.
خلاصه اینکه فصل راجع به یه پرسش بنیادیه: اگر همین الان ازتون پرسیده بشه که وضع جهان داره بهتر می‌شه یا بدتر، چه جوابی می‌دید؟ حقیقت چیه؟

  • فصل دوم - The Negativity Instinct

این فصل با یک خاطره‌ی کوتاه از خردسالی نویسنده در سوئد آغاز می‌شه. وقتی Hans کودک بوده، به دلیل مشغله‌ی روزانه‌ی والدینش، پیش مادربزرگش زندگی می‌کرده. یک روز هنگام بازی بیرون خونه، نویسنده‌ی کودک توی یکی از مجراهای فاضلاب سرباز (که در اون دوران مشکلی عادی و سراسری در سوئد بوده) میفته و شانس میاره که مادربزرگش شانسی می‌بینتش و به موقع می‌کشدش بیرون و نجات پیدا می‌کنه. خیلی از کودکان اون دوران این شانس رو نداشتن!

در ادامه، ابتدا نویسنده به برخی از شواهدی که برای مردم عادی نشان از درست بودن "Things are getting worse" داره اشاره می‌کنه: افزایش شمار تلفات جنگی بعد از مدت‌ها صلح (جنگ سوریه)، ماهیگیری بیش از حد و نابودی اکوسیستم‌های آبی در برخی مناطق، گرمایش جهانی و آب شدن یخ‌های قطبی، بحران مالی ۲۰۰۸ آمریکا و ...
با توجه به همه‌ی این شواهد‌ (که احتمالاً حداقل چندتاش رو شنیدید قبلاً و درگیرش بودید و به جز این‌ها هم خودتون بتونید تعداد زیادی مشابه‌شون نام ببرید)، آیا شکی باقی می‌مونه راجع به این‌که اوضاع بده و داره بدتر هم می‌شه؟
این سوال از مردم ۳۰ کشور مختلف دنیا پرسیده شده: "Do you think the world is getting better, getting worse, or staying about the same?"
نتیجه‌ی این نظرسنجی رو می‌تونید در تصویر پایین ببینید:

نتیجه‌ی نظرسنجی درباره‌ی نظر مردم کشورهای مختلف در مورد مسیر فعلی جهان
نتیجه‌ی نظرسنجی درباره‌ی نظر مردم کشورهای مختلف در مورد مسیر فعلی جهان

همونطور که طبیعی و قابل حدسه، اکثریت قاطع مردم مسیری که بشریت پیش گرفته رو مسیری منفی و در حال سقوط می‌بینن!
اینجاست که argumentهای نویسنده بر خلاف این تمایل کم کم خودشونو نشون می‌دن. عنوان این بخش از کتاب رو خود نویسنده "Statistics as Therapy" گذاشته که خیلی با‌معنیه! نویسنده می‌گه:

It is easy to be aware of all the bad things happening in the world. It’s harder to know about the good things: billions of improvements that are never reported. Don’t misunderstand me, I’m not talking about some trivial positive news to supposedly balance out the negative. I’m talking about fundamental improvements that are world-changing but are too slow, too fragmented, or too small one-by-one to ever qualify as news. I’m talking about the secret silent miracle of human progress.

نویسنده اشاره می‌کنه که دقیقاً به دلیل این تمایل worldwideای که به منفی‌نگری وجود داره، ما هر روز با ده‌ها فکت دردناک و منفی بمب‌باران می‌شیم و bias پیدا نکردن و در نظر گرفتن کل حقیقت واقعاً کار سختیه! اما به لطف پیشرفت‌های اخیرمون در حوزه‌ی آزادی اطلاعات و دسترسی بی‌سابقه‌ای که تقریباً همه به آمارهای سازمان‌های جهانی معتبر دارن، همیشه می‌تونیم با کمک‌شون سعی کنیم از bias بالقوه فرار کنیم.
در اینجا، Hans شروع می‌کنه به بررسی چند متغیر مهم و قابل لمس و تحلیل trendشون در طی زمان.

  1. فقر مطلق
    در ۲۰ سال اخیر، درصد افرادی که در فقر مطلق زندگی می کنن تقریباً نصف شده! تنها ۱۰٪ افراد در نظرسنجی جواب صحیح به این سوال بدن.
درصد افرادی با درآمد کمتر از ۲ دلار در روز در طی زمان
درصد افرادی با درآمد کمتر از ۲ دلار در روز در طی زمان

نویسنده بیان می‌کنه که ما همچنان در رسانه، تصاویر و فیلم‌هایی از مردمانی که در فقر مطلق زندگی می‌کنن (که وجود دارن و هیچ‌کس وجودشون و حتی تعداد زیادشون در حتی امروز رو انکار نمی‌کنه!) می‌بینیم و به طور ناخودآگاه تمام این روند در ذهن‌مون پاک می‌شه؛ جهان جای بدی‌ست!

۲. امید به زندگی
در سال ۱۸۰۰، امید به زندگی انسان ۳۰ سال بوده! همچنین تقریباً نصف کودکان قبل از رسیدن به جوانی می‌مردند. این نکته هم شایسته‌ی توجه هست که همونطور که در فصل اول دیدیم، میانگین می‌تونه گول زننده باشه و اینکه مردم به طور متوسط ۳۰ سال عمر می‌کرده‌اند، معنی‌اش اینه که تعداد خیلی زیادی از آدم‌ها خیلی کمتر از ۳۰ سال عمر می‌کرده‌اند!

It’s just an average, and with averages we must always remember that there’s a spread.

در نهایت هم این نمودار حجت رو به اتمام می‌رسونه:

نمودار امید به زندگی در طی زمان
نمودار امید به زندگی در طی زمان

بعد از این ۲ پارامتر، Hans بحث رو به کشور خودش (سوئد) برمی‌گردونه و روندش رو در طی زمان به تصویر می‌کشه:

مسیر سوئد از سال ۱۸۰۰ بر اساس ثروت و امید به زندگی
مسیر سوئد از سال ۱۸۰۰ بر اساس ثروت و امید به زندگی

همونطور که مشاهده می‌شه، سوئد در سال ۱۹۴۸ جایی بوده که مصر در حال حاضر هست و این نویدیه از مسیر مشابهی که هر کشوری در هر وضعیتی می‌تونه در زمان طی کنه. همچنین اشاره می‌شه که در حال حاضر هیچ کشوری وجود نداره که امید به زندگی زیر ۵۰ سال داشته باشه که باز هم نسبت به گذشته فوق العاده است!
به عنوان پایانی بر این بخش،‌ نویسنده صرفاً نمودار تغییرات ۳۲ متغیر مشابه این‌هایی که تا اینجا بررسی شدن رو میاره تا ثابت کنه که جهان رو به بهبوده. در این مطلب، من به آوردن ۱۶ تاش بسنده می‌کنم:

نمودار ۸ متغیر منفی در حال کاهش
نمودار ۸ متغیر منفی در حال کاهش
نمودار ۸ متغیر مثبت در حال افزایش
نمودار ۸ متغیر مثبت در حال افزایش

از اینجا، نویسنده ابتدا به دلایلی که تمایل به منفی‌نگری در ما وجود داره می‌پردازه:

  1. The misremembering of the past
    نویسنده ادعا می‌کنه که خیلی وقت‌ها انسان‌ها گذشته رو اونجوری که واقعاً بوده به یاد نمیارن و خیلی وقت‌ها عمق مشکلاتی که وجود داشته و الان کمرنگ و یا رفع شده به نظر نمیان. بنابراین شاید به اشتباه با اتکا به حافظه‌ی غلط‌انداز خودمون تصور کنیم که وضعیت قبلاً تقریباً مشابه و یا حتی بهتر بوده.
  2. Selective reporting
    همونطور که از اسمش مشخصه، دلیل دومی که نویسنده برای این پدیده معرفی می‌کنه، مربوط به عنصر رسانه‌های جمعیه. همونطور که از یک شبکه‌ی خبری انتظار میٰ‌ره، همیشه جنگ‌ها، قحطی‌ها،‌ بلایای طبیعی، فساد، بیماری‌ها و تروریسم هستن که گزارش و به طور روزمره به عوام اطلاع داده می‌شن. در واقع خبرنگاری که به شکل مداوم خبر بیاره از مثلاً آمار هر روزه‌ی هواپیماهایی که سقوط نکرده‌اند(!) احتمالاً خیلی سریع اخراج می‌شه!
    نویسنده به این اشاره می‌شه که این ذات طبیعی رسانه است واتفاقاً گزارش همه‌ی این مشکلات و دسترسی آزادانه‌ی مردم به اون‌ها فواید بی‌شماری داره و راه‌حل این نیست که سعی کنیم مسیر تولید محتوای رسانه رو عوض کنیم بلکه اینه که در خودمون این رو به عنوان یک حقیقت نهادینه کنیم که رسانه اینجاست که اینطور محتواها رو به گوش ما برسونه و این‌ها تمام ماجرا نیستن.
  3. Feeling, Not thinking
    اینجا نویسنده بین دو مسئله تفاوت قائل می‌شه. اول اینکه جهان داره جای بهتری‌ می‌شه و دوم اینکه جهان در حال حاضر جای بهتریه.
    با توجه به تمام اتفاقات و مشکلات عمیق و دردناکی که همین الان بشریت باهاش روبرو هست، برای مردم استرس‌زا و غیراخلاقی به نظر میاد که قبول کنن که دنیا داره بهتر می‌شه!
    ‌ولی مسئله اینه که قبول اینکه دنیا داره بهبود پیدا می‌کنه معنیش این نیست که همین الان هم بدون مشکله. اتفاقاً به عقیده‌ی نویسنده، اینکه شفاف بدونیم دقیقاً در چه حوزه‌هایی و با چه سرعتی در حال پیشرفتیم باعث می‌شه که با ذهن بازتر و منطقی‌تر در مورد وضعیت‌مون قضاوت کنیم و هرچه بهتر و بهینه‌تر منابع‌مون رو صرف حل معضلات کنیم.

در نهایت هم راه‌حل‌های پیشنهادی نویسنده برای کنترل این تمایل ذاتی این‌ها هستند:

۱. قبول تفاوت گفته شده در بخش قبل بین خوب بودن دنیا و در حال بهتر شدن دنیا. به قول Hans:

When I say things are getting better, I am not saying those things at all. I am certainly not advocating looking away from the terrible problems in the world. I am saying that things can be both bad and better.

۲. راه‌حل دوم از نظر Hans اینه که انتظار اخبار و گزارش‌های بد همیشگی رو داشته باشیم. اگر وظیفه و ذات رسانه‌های جمعی و همچنین میزان تاثیرگذاری این تمایل در قضاوت‌هامون رو بدونیم، می‌تونیم سعی کنیم که از دید اشتباه همیشگی‌ای که در ما ایجاد می‌کنن جلوگیری کنیم.

۳. راه‌حل آخر هم اینه که سعی در سانسور تاریخ و بدی‌هاش نداشته باشیم. شفاف فکر کنیم و موقع بازگو کردنش برای اطرافیان‌مون همه چی رو سعی کنیم در نظر بگیریم.


در نهایت هم مثل فصل‌های دیگه، خلاصه‌ای یک صفحه‌ای از کل فصل رو داریم که عکسش رو براتون می‌ذارم:

خلاصه‌ای از فصل
خلاصه‌ای از فصل

مرسی که تا اینجا خوندید. امیدوارم که مفید بوده باشه. اگه نظری داشتید حتماً بگید!

کتاب factfulnessنویسندهکتابخلاصهخلاصه کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید